اسم الکتاب : ترجمه روضة الواعظين فتال نيشابوري المؤلف : مهدوي دامغاني، محمود الجزء : 1 صفحة : 322
قبلا بيان كردهايم نيازى به تكرار آن نيست.
زهرى مىگويد:[1] حضور على بن
حسين بودم. مردى از ياران ايشان آمد. به او فرمودند: چگونهاى و چه خبرى دارى؟
گفت: خبرى كه هم اكنون دارم اين است كه شب را به صبح آوردهام و پانصد دينار وام
دارم[2] كه براى
پرداخت آن چيزى ندارم و عائله سنگينى هم دارم و چيزى هم كه براى آنان ببرم ندارم.
گويد امام سجاد به سختى گريست و به ايشان گفته شد: اى پسر رسول خدا! چه چيزى شما
را چنين به گريه واداشته است؟ فرمود: مگر گريه براى اندوه و سوگ بزرگ و دشوار
نيست؟ گفتند: آرى، همين گونه است. فرمود: كدام درد و اندوه براى مؤمن آزاده بيش از
اين است كه در زندگى برادر مؤمن خود شكاف و نيازى ببيند و نتواند آن را اصلاح كند
و برآورد و او را در تنگدستى ببيند و نتواند نيازش را برآورد.
گويد چون از اين مجلس
پراكنده شدند، يكى از مخالفان در حالى كه به على بن حسين 7 طعنه مىزد گفت:
شگفتا كه اين قوم از يك سو مدعى هستند كه آسمان و زمين و همه چيز در فرمان ايشان
است و خداوند ايشان را از هر چه بخواهند محروم نمىفرمايد و از سوى ديگر اعتراف
مىكنند كه از اصلاح امور خواص خود عاجزند.
اين خبر به آن مرد رسيد
و به حضور امام سجاد آمد و گفت: اى پسر رسول خدا! به من خبر رسيده است كه فلان كس
چنين گفته است و اين اندوه براى من از اندوه خودم سختتر است. فرمود: خداوند اجازه
گشايش در كار ترا داد و سپس به يكى از خدمتكاران خود فرمود: افطارى و سحرى مرا
بياور و او دو گرده نان آورد.
امام به او فرمود: فعلا
اين دو گرده نان را بگير كه چيز ديگرى پيش ما نيست و خداوند با همين دو گرده نان
گره از كار تو مىگشايد و به تو خير فراوان مىرساند.
مرد آن دو گرده نان را
برداشت و به بازار رفت و نمىدانست با آن چه كار كند. در باره سنگينى وام خود و
بدى حال زن و فرزندش مىانديشيد و شيطان او را وسوسه
[1]. محمد بن مسلم بن عبيد اللَّه بن شهاب زهرى:
متولد 58 و درگذشته 124 هجرى از بزرگان محدثان و حافظان حديث، بخش آخر زندگى خود
را در شام گذرانده است. براى اطلاع از منابع و كتابهاى شرح حال او، رك. به: زركلى،
الاعلام، ج 7، ص 317. م.
[2]. در امالى صدوق و بحار كه از آن نقل كرده است
و در يكى از نسخههاى خطى چهار صد دينار است. م.
اسم الکتاب : ترجمه روضة الواعظين فتال نيشابوري المؤلف : مهدوي دامغاني، محمود الجزء : 1 صفحة : 322