اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 89
وى را به خاك افكند، و هر كه بدان پناه جويد به تسليمش دهد.
(1) نه چنين است كه هر كه تير اندازد بر نشان زند.[1] چون شهريار دگرگون شود روزگار
ديگرگون گردد.[2] بهترين
(فرد) خانواده است آن است كه بارى از دوشت بردارد. شوخى مايه كينههاست. بسا كه
آزمند به دريوزه شود. سرآغاز دين درستى يقين است و تمامى اخلاص تو در پرهيزت از
گناهان، و بهترين گفتار آن است كه كردار تصديقش كند، و سلامت در پايدارى و راست
رفتارى است و دعا كليد رحمت است. پيش از سفر از همسفر، و پيش از يافتن خانه از
همسايه پرسوجو كن. از جهان در حال دل بركندن و كوچيدن باش. هر كه بر تو نازش كند
تحمّل كن،[3] و هر كه از
تو پوزش خواهد پوزش وى را بپذير، و از مردم درگذر، و ناخوشايند كسى را بدو مرسان.
از برادرت فرمان پذير هر چند او از تو نافرمانى كند و با او پيوند نگهدار هر چند
با تو جفا كند. نفس خود را به بخشش عادت ده و بهترين خوى را براى او بگزين زيرا
خير به عادت است. مبادا سخنى پليد بر زبان رانى يا كلامى خندهآور گويى هر چند از
ديگرى حكايت كنى.[4] پيش از آنكه
از تو انصاف خواهند از جانب خود انصاف بده.
(2) از مشورت و كنكاش با
زنان بپرهيز كه سست رأى و ضعيف تصميمند، و آنان را در پرده بدار[5] تا از ديدار به دور باشند و چشم فرو
بسته بمانند كه هر چه بيشتر پوشيده باشند براى تو و آنان نيكوتر است.[6] و بيرون
رفتن آنان بدتر از آن نيست كه افراد نامطمئنى را وارد بر آنها كنى (و ميهمان
ناشناس و بيگانه نامطمئن به خانه بيارى)، و اگر بتوانى (كارى كنى) كه جز تو كسى را
نشناسند، چنان كن و آن قدر به زن اختيار مده كه از كار خود تجاوز كند كه اين
(محدوديّت) به حال خود او بهتر و براى خاطر او آسايش بخشتر و براى زيبائيش دوام
افزاتر است، زيرا زن نوگل خانه نگارست نه قهرمان ورزشكار، و در گراميداشت او از
آنچه مربوط به اوست تجاوز مكن و او را به طمع مينداز كه از ديگرى وساطت كند و به
خاطر او با تو خشم آورد. تنها شدن با زنان را به درازا مكشان كه تو را افسرده سازند
يا از تو افسرده شوند و در برابر آنان اندكى خود دارى و مناعت نشان ده كه اگر
دريابند تو از آنان نيرومندترى بهتر از آن است كه دريابند تو مردى سست و بيحال
هستى.[7] مبادا
[1] مراد ان است كه بر گذشته تأسف مخور و اگر در
كارى( تيرت به خطا رفت) و با شكست روبرو شدى مأيوس مشو زيرا قرار نيست هر تيرى راست
بر نشانه آيد. ابو الطيّب( متنبّى) گويد:
نه هر كه جوياى مقام والاست بدان
رسد و نه چنان است كه همه مردان كار آمد باشند.
[2] هشدار بر آن است كه اگر شهريار در رأى و نيّت
و كردار خود با مردم، از داد و بيداد، تغييرى دهد و از يكى به ديگرى گرايد، زمانه
نيز از نظر آمادگى آنها براى پذيرفتن داد يا بيداد بر آنها دگرگون شود.
[3] به تعبير ديگر و به گفته حافظ:« چو يار ناز
نمايد شما نياز كنيد».- م.
[4] در پارهاى نسخههاى تازه به جاى« قذرا»[
هذرا- كلام بيهوده و بيجا] آمده است( مراد گفتن سخنان خندهآور« و به اصطلاح امروز
جوكهاى» بيهوده و خالى از عبرت و فايدت است.- م.)
[5] در پارهاى نسخههاى تازه به جاى« بحجبك»[
بحجابك] آمده و در پايان جمله بعد از« خير لك و لهنّ» عبارت[ من الارتياب- از
مشكوك بودن] را اضافه دارد.
[6] در پارهاى نسخههاى تازه به جاى« بحجبك»[
بحجابك] آمده و در پايان جمله بعد از« خير لك و لهنّ» عبارت[ من الارتياب- از
مشكوك بودن] را اضافه دارد.
[7] در پارهاى نسخههاى تازه به جاى« خير من ان
يظهرن منك على انتشار،»[ .... ان يعثرن عليك على انكسار- كه بر سستى و شكستگى تو
راه برند] آمده است و نيز در صدر جمله به جاى« من نفسك بقية من امساكك» فقط[ من
نفسك بقية] آمده است.
اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 89