اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 362
را جنبش از باد باشد، (1) آنچه از (گونه) دم زدن مؤمن است به
سبب نورى است كه خرد پشتيبانيش كند و آنچه از (گونه) دمزدن كافر باشد آتشى است كه
شيطنت پشتيبانيش كند، پس اين گونهاى از آتش و آن نمودگارى از نور است. و مرگ براى
بنده مؤمن نعمتى از خداست و بر كافر انتقام و عذاب است. (2) خداوند را دو گونه
كيفر است: يكى از روح و ديگرى از چيرگى مردم بر يك ديگر.
آنچه از سوى روح است
بيمارى و درويشى باشد، و آنچه از نوع چيرگى ديگران است انتقام باشد و اين است معنى
گفته خداى عزّ و جلّ: وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً بِما
كانُوا يَكْسِبُونَ- و بدينسان بعضى از ستمكاران (مشركان) را بر برخى ديگر به
خاطر كار و كردارشان سلطه دهيم»[1] از گناهان
(كه دستاورد خودشان است.) پس آنچه از گناه روح است كيفرش بيمارى و درويشى است و
آنچه از چيرگى (افراد بر يك ديگر) است همان انتقام است. و همه اينها كيفر مؤمن در
دنيا و شكنجه او در اين جهان است. و امّا كافر انتقامش در دنياست و شكنجه بدش در
آخرت است. و اين نباشد جز به سبب گناه، و گناه از شهوت خيزد و از ناحيه مؤمن خطا و
فراموشى باشد و از آن رهگذر كه چيزى (از عبادات) را خوش ندارد يا بىطاقتى كند. و
آنچه از جانب كافر است تعمّد و انكار و تجاوز و حسد باشد، و اين است معنى گفته
خداى عزّ و جلّ: كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ- ... به انگيزه
رشكى كه در دل دارند، خوش دارند كه شما را پس از ايمانتان كافر گردانند.»[2]
(3)
از سخنان حكمتبار آن
حضرت 7
(4) كسى كه خردمند نيست
به خوبى نگرايد[3]. و كسى كه
نداند خردمند نشود. كسى كه مىفهمد بزودى نجابت يابد. و كسى كه بشكيبد پيروز شود.
دانش سپر است. و راستى عزّت (و چيره دستى) است. و نادانى خوارى است. و فهم
بزرگوارى است. و گشاده دستى كاميابى است. و خوشخويى وسيله دوستيابى است. اشتباهات
بر آن كس كه به زمانه خود داناست، هجوم نيارد. و دور انديشى چراغ گمان است. و
خداوند دوستدار كسى است كه او را بشناسد و دشمن آن كس كه به تكلّف گرايد. خردمند
آمرزنده است و نادان فريبكار. (5) اگر خواهى گراميت دارند نرمخو باش و اگر خواهى
خوارت شمارند درشتى كن، هر كه اصلش كريم باشد دلش نرم است و هر كه عنصرش سخت باشد
سخت دل است. (6) هر كه كوتاهى كند به پرتگاه درافتد. و هر كه از پايان بترسد از
آنچه نداند باز ايستد.
و هر كه نادانسته به
كارى بشتابد. بينى خود را بريده باشد.[4]
و هر كه نداند نفهمد، و هر كه نفهمد