اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 355
ظرافت و پاكى) به پرده روى سپيده تخممرغ مىمانست ديد[1] به آن حضرت
عرض كرد: به راستى، اين جامه تو نباشد. (1) حضرت 7 به او فرمود: از من
بشنو و آنچه را مىگويم به دل بسپار كه اگر بر سنّت (و ملازمت) حق بميرى و بر بدعت
نميرى برايت در دنيا و آخرت خير است.
من (بايد) تو را آگاه
كنم كه پيامبر خدا 6 در دوران تنگى و سختى[2] بسر
مىبرد، ولى وقتى دنيا روى آورد (و رفاه و فراوانى نعمت باشد) سزاوارترين مردم به
بهرهگيرى از نعمتهاى دنيا نيكان جهانند نه بدكارانش، و مؤمنان آنند نه منافقانش،
و مسلمانانش باشند نه كافرانش. اى ثورى چرا (پوشيدن جامه نرم و پاكيزه را بر من)
ناروا شمردى؟ به خدا سوگند، بر من- كه چنينم مىبينى- از آن زمان كه به عقل رسيدم،
صبح و شامى نگذشته كه در مالم حقّى باشد كه خدايم فرموده به مصرف معلومش رسانم و
آن را به همان مصرف نرسانده باشم.
(2) (راوى) گويد: سپس
مشتى زاهدنما[3] كه مردم را
دعوت مىكردند همگى، همچون آنان باشند و به روش آنها سختى كشند (و نظافت و آسايش
را ترك گويند) گفتند: در واقع اين دوست ما از سخن تو دلگير شد و از اين رو دليلى
به خاطرش نرسيد (كه پاسخت گويد ولى ما را دليلهايى است).
امام 7
فرمود: شما دليلهاى خود را بياوريد. گفتند: دليلهاى ما از قرآن است. (حضرت) 7 فرمود: آنها را بيان كنيد كه (ادلّه قرآنى) شايستهترين چيزى است كه پيروى
شود و بدان عمل بايد كرد. گفتند: خداى تبارك و تعالى در مقام بيان رفتار پارهاى
از ياران پيامبر 6 مىفرمايد: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى
أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ
فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ- و ديگران را بر خويش مقدّم مىدارند، هر چند
خود به همان چيز نيازمند باشند و آنان كه از آزمندى نفس خويش در امان مانند هم
آنان رستگارانند.»[4] پس
(خداوند) كردار ايشان را ستود و در جاى ديگر فرمود: وَ يُطْعِمُونَ
الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً- و خوراك را با وجود
دوست داشتنش به فقير و يتيم و اسير اطعام كنند»[5] و ما به همين دو آيه
اكتفا مىكنيم.
آنگاه يكى از حاضران
مجلس گفت: ما نديدهايم كه شما خود به خوراك خوب بىميلى نشان دهيد و با اين حال
به مردم دستور مىدهيد كه از مال خود دست كشند تا شما از آن بهرهمند شويد.
(3) حضرت ابو عبد اللَّه
7 فرمود: از سخنانى كه سودى ندارد بگذريد، همه به من بگوييد: آيا
[1] كلينى رحمه اللَّه اين روايت را در الكافى ج 1
ص 345 از فروع آورده و در آن به جاى« غرقى البياض»[ غرقى البيض- پرده تخم مرغ] و
در پارهاى نسخهها نيز[ غرقى البياض] آمده است.
[2] در الكافى به جاى« مقفر جشب»،[ مقفر جدب- تنگى
و خشكسالى] آمده است.
[3] در الكافى به جاى« ممّن يظهر التّزهّد»،[
يظهرون الزّهد- كه اظهار زهد مىكردند] آمده است.