دوست داشتن دنيا به قدر معقول و مشروع كه انسان را وادار به برپا
كردن يك زندگى پاك و طبيعى كند امرى پسنديده و شايسته است.
دوستى و محبت به دنيا اگر عاملش حرص و طمع و هوا و شهوت باشد، و باعث
آلوده شدن به هر نوع مال و لذت حرام گردد، نامعقول و نامشروع و موجب خرابى آخرت، و
گرفتار شدن به لعنت و عذاب ابد است.
اگر در آيات قرآن و روايات از محبت به دنيا يا خود دنيا مذمت شده،
منظور اينگونه رابطه با دنيا، و مقصود ثروت و مال و جنس نامشروع و عناصر به دست
آمده از راه تجاوز و ستم و ظلم و خيانت است.
تعبيراتى در قرآن از قبيل اينكه دنيا جز متاع غرور نيست، حيات دنيا
غير لهو و لعب چيزى نيست، متاع دنيا اندك و قليل است، زينت حيات دنيا قابل توجه
نيست، همه و همه ناظر به دنيايى است كه معلول حرص و طمع و جهل و غفلت است.
آرى خواهان دنيا، و عاشق دنيا كه خواهندگى و عشقش ميوهى تلخ اوصاف
ناپسند است، با روى آوردن به چنين دنيايى آخرتش را از دست مىدهد، و خود را مغضوب
و منفور حق مىكند، و از رضوان و بهشت ابد محروم مىگردد.