اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 180
شايد با ديدن اين منظره آبروى مجلسى برود و
با به خاك نشستن او، از دستش خلاصى جويند.
مجلسى وقتى وارد مجلس شد صاحبخانه را نديد، در عوض مشاهده كرد جمعى
از قلدران محل، با چهرهاى گرفته دور تا دور اطاق پذيرايى نشستهاند، مجلسى در
كنار آنان قرار گرفت و به فراست ايمانى دريافت كه نقشهاى در كار است! چيزى نگذشت
كه زن رقاصه پرده را كنار زد و با قيافهاى آراسته به وسايل آرايش با طنبور و تنبك
وارد مجلس شد و با صداى مخصوص به خود، به صورت تصنيف شروع به خواندن اين شعر كرد و
همراه با ريتم صدا مشغول رقص شد:
در
كوى نيكنامان ما را گذر نباشد
گر
تو نمىپسندى تغيير ده قضا را
مجلسى آن مرد حق، عارف سالك و دلباختهى حقيقت، همراه با سوز دل و
اشك چشم به حضرت حق توجهى خالص كرد و به پروردگار عرضه داشت:
«گر تو نمىپسندى تغيير ده قضا را»
ناگهان زن رقاصه روى و موى خود را پوشاند، و طنبور و تنبك را به زمين
زد و به سجده افتاد و با سوزى جانكاه مشغول ذكر يارب، يارب و توبه و انابه شد،
ديگران هم از غفلت به درآمدند، با ديدن آن منظره به گريه افتادند و به دست آن مرد
بزرگ توبه كرده، دست از تمام گناهان شستند[1]!
بازگشت فرزند هارون الرشيد به حق
صاحب كتاب ابواب الجنان، و همچنين واعظ سبزوارى در كتاب جامع
[1] - اين داستان را در سفر تبليغىام به همدان در سال
1350 شمسى، حضرت آيت اللَّه مرحوم آخوند همدانى برايم نقل كرد.
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 180