اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 166
روشن ساخت، بدين گونه در انديشه فرو رفت،
مگر من بعد از اين همه گناه و معصيت و خلاف و خطا به كام مرگ دچار نمىشوم، مگر
بعد از مرگ خداوند مرا مؤاخذه نمىكند، آيا در آن روز مرا از حكومت و عذاب و عقاب
حق راه گريزى هست؟
آن روز پس از اتمام حجّت بايد دچار خشم خدا شوم و در آتش جهنم براى
ابد بسوزم. پس از انديشه و تأمل به سختى پشيمان شد و با دست خالى به خانهى خود
برگشت.
چون آفتاب صبح دميد، با همان قيافهى ظاهر الصلاحى و چهرهى غلط
انداز و لباس نيكان و صالحان به محضر پيامبر 6 و سلم آمد و در
حضور آن حضرت نشست، ناگهان مشاهده كرد صاحب خانهى شب گذشته، يعنى آن زن جوان به
محضر پيامبر شرفياب شد و عرضه داشت: زنى بدون شوهر هستم، ثروت زيادى در اختيار من
است، قصد داشتم شوهر نكنم، شب گذشته به نظرم آمد دزدى به خانهام آمده، اگرچه چيزى
نبرده ولى مرا در وحشت و ترس انداخته، جرأت اينكه به تنهايى در آن خانه زندگى كنم
برايم نمانده، اگر صلاح مىدانيد شوهرى براى من انتخاب كنيد.
حضرت به آن دزد اشاره كردند، آنگاه به زن فرمودند كه اگر ميل دارى تو
را هم اكنون به عقد او درآورم، عرضه داشت: از جانب من مانعى نيست. حضرت آن زن را
براى آن شخص عقد بست، با هم به خانه رفتند، داستان خود را براى زن گفت كه آن دزد
من بودم كه اگر دست به دزدى زده بودم و با تو چند لحظه بسر مىبردم، هم مرتكب گناه
مالى شده بودم و هم آلوده به معصيت شهوانى و بدون شك بيش از يك شب به وصال تو
نمىرسيدم آن هم از طريق حرام، ولى چون به ياد خدا و قيامت افتادم و نسبت به گناه
صبر كردم و دست به جانب محرمات الهيه نبردم، خداوند چنين مقدر فرمود كه امشب از
درب منزل وارد
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 166