responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 143

جبهه‌ى حق عليه باطل امتناع كردند.

شركت نكردن آنان علتى جز سستى و عافيت خواهى و تنبلى نبود، ولى پس از حركت جبهه‌ى حق از مدينه، از اينكه همراه رسول الهى و مسلمانان به جنگ با دشمنان خدا نرفتند پشيمان شدند.

وقتى رسول خدا از عرصه‌ى تبوك به مدينه باز گشتند، هر سه نفر خدمت آن حضرت رسيدند و زبان به عذرخواهى و اظهار ندامت گشودند، ولى پيامبر يك كلمه جواب آنان را نداد و به تمام مسلمانان هم فرمان داد تا كسى با آنان حرف نزند.

كار به جايى رسيد كه همسران و فرزندان آنان به پيشگاه رسول خدا شتافتند، و از حضرت اجازه خواستند كه از آنها فاصله گرفته و جدا شوند!

حضرت اجازه‌ى جدايى و مفارقت ندادند، ولى فرمودند به آنان نزديك نشويد و از سخن گفتن با آنها خوددارى كنيد.

شهر مدينه بر آنان تنگ شد، در محاصره‌ى سختى افتادند، تا جايى كه مجبور شدند از اين بلاى بزرگ، و مسأله‌ى كمرشكن از مدينه فاصله بگيرند و به كوههاى اطراف مدينه پناهنده شوند.

علاوه بر آن همه مشكلات، پيشامد ديگرى كه ضربه‌ى سنگينى به آنان زد اين بود كه كعب مى‌گويد: در بازار مدينه با غم و اندوه نشسته بودم، شنيدم فردى مسيحى مرا مى‌خواهد، وقتى مرا شناخت، نامه‌اى از سلطان غسّان به من داد، سلطان نوشته بود: اگر پيامبر تو را از خود رانده به جانب ما حركت كن، آنچنان ناراحت شدم كه گفتم: خدايا، كار به جايى رسيده كه دشمنان اسلام در من به طمع افتاده‌اند!

در هر صورت اقوام آنان براى آنها غذا مى‌بردند ولى از سخن گفتن با آنها اكيداً خوددارى مى‌نمودند.

اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 143
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست