responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 142

حق تكبر نداشت، از نماز و روزه غافل نبود، سبب توبه‌اش را چنين گفته‌اند:

عاشق زنى بود ولى به او دست نمى‌يافت، گاه به گاه نزديك ديوار خانه‌ى آن زن مى‌رفت و در هوس او گريه مى‌كرد و ناله مى‌زد، شبى قافله‌اى از آن ناحيه مى‌گذشت، در ميان كاروان يكى قرآن مى‌خواند، اين آيه به گوش فضيل رسيد:

«أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»[1].

آيا براى آنان كه ايمان آورده‌اند وقت آن نرسيده كه دلهايشان براى ياد خدا خاشع شود؟

فضيل با شنيدن اين آيه از ديوار فرو افتاد و گفت: خداوندا! چرا وقت آن شده و بلكه از وقت هم گذشته، سراسيمه و متحير، گريان و نالان، شرمسار و بيقرار، روى به ويرانه نهاد. جماعتى از كاروانيان در ويرانه بودند، مى‌گفتند: بار كنيم و برويم، يكى گفت الآن وقت رفتن نيست كه فضيل سر راه است، او راه را بر ما مى‌بندد و اموالمان را به غارت مى‌برد، فضيل فرياد زد كه اى كاروانيان! بشارت باد شما را كه اين دزد خطرناك و اين راهزن آلوده توبه كرد!

او پس از توبه همه روز به دنبال صاحبان اموال غارت شده مى‌رفت و از آنان حلاليت مى‌طلبيد[2]، او بعد از مدتى از عارفان واقعى شد و به تربيت مردم برخاست و كلماتى حكيمانه از خود به يادگار گذاشت.

سه مسلمان تائب‌

زمانى كه مسأله‌ى جنگ تبوك پيش آمد، سه نفر از اصحاب پيامبر به نام كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه، از همراه شدن با پيامبر و شركت در


[1] - حديد( 57): 16.

[2] - تذكرة الاولياء: 79.

اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 142
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست