responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 131

ندارم، بلكه از پول بنزين و ديگر مخارج ماشين هم محروم شدم، رسيدن ما به مقصد بسيار مشكل به نظر مى‌رسد. سپس از شدّت ناراحتى به گريه افتاد، در ميان بهت و حيرت مسافران ابراهيم جيب بر به راننده گفت: چه مقدار پول تو را آن راهزن برده؟ راننده مبلغى را گفت، ابراهيم آن مبلغ را به او پرداخت، سپس از بقيه‌ى مسافران به طور تك تك مبلغ ربوده شده‌ى آنان را پرسيد و به هر كدام هر مبلغى را كه مى‌گفتند مى‌پرداخت، در نهايت كار سى ريال باقى ماند كه ابراهيم گفت: اين هم مبلغ ربوده شده از من بود كه سهم من است. همه شگفت زده شدند، از او پرسيدند: اين همه پول را از كجا آورده‌اى؟ در پاسخ گفت: وقتى آن راهزن از همه‌ى شما پول گرفت و سپس مطمئن و آرام خواست از ماشين پياده شود، بى‌سر و صدا جيب او را زدم، او پياده شد، و ماشين هم به سرعت به حركت آمد و از منطقه دور گشت تا به اينجا رسيد، اين پولهايى كه به شما دادم پول خود شماست.

حمله‌دار مى‌گويد: بلند بلند گريستم، ابراهيم به من گفت: پول تو را هم كه برگرداندم، چرا گريه مى‌كنى؟ خوابم را كه در سه شب پى در پى ديده بودم براى او گفتم و اعلام كردم من از فلسفه‌ى خواب بى‌خبر بودم تا الآن فهميدم كه دعوت حضرت رضا از تو بدون دليل نبوده، امام 7 مى‌خواست به وسيله‌ى تو اين خطر را از ما دور كند. حال ابراهيم عوض شد، انقلاب شديدى به او دست داد، به شدت گريست، اين حال تا رسيدن به تپّه‌ى سلام جايى كه برق گنبد بارگاه ملكوتى حضرت رضا 7 ديده‌ى مسافران را روشن مى‌كند ادامه داشت، در آنجا گفت: زنجيرى به گردن من بيندازيد، مرا تا نزديك صحن به اين صورت ببريد، چون پياده شديم مرا به جانب حرم به همين حال حركت دهيد. آنچه مى‌خواست انجام داديم. تا در مشهد بوديم همين حال تواضع و خضوع را داشت، توبه‌ى عجيبى كرد، پول پيرزن ناشناس را در ضريح مطهر انداخت، امام‌

اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 131
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست