اسم الکتاب : ترجمه و متن اسرار النقطه يا توحيد مكاشفان المؤلف : همدانى، على بن شهاب الدين الجزء : 1 صفحة : 17
مراتب جبروتى و كانون صدور شئون تجليات
ربانى، و نيز ملازم بودن ربوبيت است مر مربوبهاى نسبى را، و پديد آورنده موجودات
اضافى را، و ظهور الوهيت را به واسطه آشكار گردانيدن مراتب امكانى، در پهنه احكام-
در مقام تجلى به اسم «موجد» و «رب»- تا حروف اعيان و حقايق امكانى كه در
سراپردههاى پنهان جبروت و تعينات لاهوت هستند (در شهادت) تحقق و ثبوت يابند[1].
[1] - صاحب كتاب اصطلاحات الصوفيه گويد:« رب» اسم است
براى حق تعالى به اعتبار نسبت ذات به موجودات عينى، خواه ارواح باشند و يا اجساد،
چون نسبت ذات به اعيان ثابته عبارت است از منشأ اسماء الهى، مانند قادر و مريد و
حفيظ، و نسبت آن به موجودات خارجى عبارت است از منشأ اسماء ربوبى، مانند رزاق و
حفيظ، پس« رب» اسم خاصى است كه اقتضاى وجود مربوب، و تحقق و ثبوت او را دارد، و«
الاه» اقتضاى ثبوت و تحقق« مألوه» و تعيّن او را دارد، و هر چه از موجودات كه ظاهر
مىشود عبارت از صورت اسمى ربّانى است كه حق تعالى بدان اسم او را تربيت كرده و
پرورش مىدهد و آن موجود از آن اسم مىگيرد و هر چه انجام مىدهد به آن انجام
مىدهد و در هر چه كه بدان نياز دارد به آن مراجعه مىكند، پس او هر چه را كه از
وى مىطلبد، به او مىبخشد، و بيان الهى كه: أَنَّ إِلى رَبِّكَ
الْمُنْتَهى، يعنى: سرانجام سوى پروردگار تو است( 42- نجم) اشاره به رب
الارباب كه حق تعالى است مىباشد كه حاوى تمام مطالب است، و چون رسول او مظهر
تعيّن اول است، پس ربوبيتى كه اختصاص به او دارد همين ربوبيّت عظمى است.
در كتاب مصباح الانس از قول سعيد
الدين فرغانى نقل مىكند كه گويد: حضرت شيخ قدس سره در تفسير بيان داشته:« رب»
مشتمل بر معانى مالك و سيد و مصلح و قريب و لازم و مربى- با نعمت و مدد و عهدهدار
شدن آنچه كه صلاح مربوب است- مىباشد، و اين- يعنى مربى- استعمالش بيشتر است، و
گويد:« رب» اسمى كلى است-- كه با تمام معانيش در تمام اسماء كلى و جزئى سارى است و
در هر اسمى به حسب آن اسم ظاهر است، لذا هر موجودى حقيقتش از حقيقتى الهى- اصلى و
يا فرعى تا بىنهايت- پديد آمده است، گويى وجود مضاف به او كه در مراتب كونى و
وجودى ظاهر است، از جهت روح و مثال و حس، از مرتبه اسمى كه متعيّن به اين حقيقت
الهى است تعيّن يافته است و اين اسم« رب» اوست كه عهدهدار تربيت و اصلاح كارهاى
او بوده و پادشاه و سرور و نزديك و همدم و يارى دهنده به او به واسطه وجود- با
آنات پيوسته به سبب خلق جديد- مىباشد، و اين اسم بازگشتگاه تمام تجليات او در
نشأه دنيوى بوده و مشاهده او در آخرت اختصاص به اين اسم دارد.
سپس گويد: ربوبيت داراى دو حكم
خاص و عام است، اما حكم عام: مخصوص اسم« الله» است، يعنى به واسطه عموم تعلقش از
جهت تربيت و وجود كه در آن ظاهر است، چنانكه فرموده: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِينَ، يعنى: سپاس خاص« الله»« رب» عالميان است( 1- فاتحه) و: إِنَّ
رَبَّكُمُ اللَّهُ، يعنى:« رب» شما همان« الله» است( 54- اعراف) و
عام، اسم« الرحمن» است، يعنى تنها به واسطه عموم تعلقش از حيث وجود، چنانكه
فرموده:
و خاص، همان اسمى است كه گفتيم،
يعنى آنچه كه وجودش از مرتبه اسمى كه« رب» خاص اوست تعيّن پذيرفته است، از اين روى
آبشخور وجود كاملان- از انبيا و رسولان و اوليا- از درياى تجلى دوم است كه حقيقت
هر يك از آنها مشتمل بر حقايق همه است، ولى با اثرى پنهان از حكم امتياز و اختصاص
آن، پس تجلى دوم از حيث اين اثر« رب» اوست.
و از كاملان هر كس كه از جهت حيطه
و ذوق نزديك باشد، منبع وجود مضاعف به او، از چشمه و معدن اين اصول است- ولى از
حيث احكام كثرت آن- با اثرى پنهان از حكم حيطه- برعكس اول- لذا اين اسم« رب» او
مىباشد؛ و اما كسى كه پايينتر از اين طبقه است آبشخور وجودش از درياهاى اين اصول
و يا رودها و يا جويها و يا آبراههها و يا آبگيرها و يا خمچهها و يا كوزهها و
تا قطرههاى بىپايان مىباشد، لذا تعيّنشان در آغاز و بازگشتشان در انجام، به
حسب استعداد است.
ولى پيغمبر ما- 6- داراى آبشخورى اعلا مىباشد كه عبارت از تجلى اول است و آن نور اوست در اوّل
و« رب» اوست در ثانى، و آن اصل تمام اسماء و تعينات علمى و وجودى و منتهاى آنهاست،
چنانكه فرمايد:
أَنَّ إِلى رَبِّكَ
الْمُنْتَهى: يعنى: منتهى به سوى ربّ تو است( 42- نجم) و: قُلْ
لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي ... الاية، يعنى: بگو اگر دريا
مركب كلمات( آفرينش) ربّ من باشد، پيش از آنكه كلمات( آفرينش) ربّ من تمامى پذيرد،
دريا تمام شود- اگر چه همانند آن را به كمك آوريم-( 109- كهف) براى اينكه« رب» او
تجلى اولى است كه به نام« هو» و باطن اسم« الله» و منتهاى تمام تعينات است و تمام
كارها به سوى او باز مىگردد.
و كلمات او اسماء ذاتى است كه به
نام مفاتيح غيب ناميده مىشود و آنها اصول اسماء هفتگانه ائمه، و حقيقت دريايى است
كه هر چه غير آن است فناپذير مىباشد، و باطن آن تجلى دوم است كه از آن درياهاى
هفت گانه پديد مىآيد و از آنها رودها و جويهاى بىپايان بوجود مىآيد، اينها
كلمات اسماء ذاتىاند كه تعينات فرود آمده آنها مىباشند.
اسم الکتاب : ترجمه و متن اسرار النقطه يا توحيد مكاشفان المؤلف : همدانى، على بن شهاب الدين الجزء : 1 صفحة : 17