اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 153
گذارد. كركگور، از مدافعان و طراحان اين
ديدگاه، روح انسان را داراى سه مرحله مىداند:[1]
نخستين مرحله، مرحله حسانى (استتيك) است كه ويژگى آن پراكندن خويش در ساحت حس
مىباشد. «در كار نبودن معيارهاى اخلاقيِ ثابتِ كلى و ايمان خاص دينى و نيز شوق
كامجويى از تمام تجربههاى عاطفى و حسى، ويژگى اساسى آگاهى حسانى است.»[2] مرحله دوم، مرحله اخلاقى است. در
اين مرحله آدمى «به معيارهاى معين اخلاقى و تكليفهاى اخلاقى گردن مىنهد كه نداى
عقلِ كل است و بدين سان به زندگانى خود شكل و پيوستگى مىبخشد.»[3]
نمونه ساده عبور از مرحله حسانى به مرحله اخلاقى براىكركگور، عمل زناشويى است كه
انسان به جاى ارضاى ميل جنسى خود از طريق جاذبههاى گذرا، تن به زناشويى، كه يك
نهاد اخلاقى است، مىدهد و همه تكليفهاى آن را به گردن مىگيرد. مرحله سوم، مرحله
ايمانى و پيوستگى با خدا است. در اين مرحله، «مقام اخلاق را اعتبارى نيست».[4]
نقد و بررسى
يك. نادرستى مسيحيت يا دين
دسته نخست از مدافعان اين ديدگاه، عموماً با مسيحيت مخالف بودند و اعتقادات
مسيحى را موجب تباهىو نابودى جامعه و عقبماندگى آن مىدانستند. براى مثال، نيچه
و ماركس از فيلسوفانى بودند كه با اعتقادات مسيحى و عالمان مسيحى سر مخالفت
داشتند. آنان بى آنكه از ساير اديان، به ويژه دين مبين اسلام، اطلاع درستى داشته
باشند، در يك تعميم نامعقول و نادرست به طور كلى با دين و هر چه به اين نام خوانده
مىشود، مخالفت كردند؛ در حالى كه چنين تعميمى به لحاظ منطقى نادرست است. اگر آنان
با اسلام و وحىاسلامى آشنا بودند، اين دين را باعث تباهى اخلاق معرفى نمىكردند.
[1] - ر. ك: تاريخچه فلسفه اخلاق، صص 435- 431؛ تاريخ
فلسفه، ج 7، ص 334- 332