سلام گفتى، پس مواظب باش كه با عملت او را
آزار ندهى كه در اين صورت قولت با عملت مخالف خواهد بود، زيرا اخبار زيادى در مورد
عرضه اعمال تو بر رسول خدا و ائمه عليهم السّلام وارد شده است. پس تو چگونه
مىبينى آنها را اگر كه اعمال قبيح و معصيت از تو ببينند، و اگر كه در ميان اعمالت
ظلم و ستم بر شيعيان و عترت آنها مشاهده كنند، آيا اين گونه اعمال موجب آزار و
اذيت آنها نمىشود؟ و آيا چنين رفتارى در تضاد و مخالف با صلوات و سلام بر آنها
نيست؟
از طرف ديگر اگر زبانت مخالف با عمل و قلبت باشد، اين چيزى جز نفاق
نيست كه بايد از آن به خدا پناه برد. و از يكى از اهل مراقبه حكايت شده كه او مدتى
براى جمعى از برادران ايمانيش دعا مىنمود تا اينكه پدرش مرد و مالى از او به اين
فرد به ارث رسيد. او گفت من كه با برادرانم در مورد نعمتهاى اخروى كه باقى و
هميشگى است مواسات داشتم چگونه از اين متاع دنيا كه فانى و از بين رفتنى است نسبت
به آنها بخل ورزم، و تمام ارثى كه از پدر به او رسيده بود بين همان افرادى كه
برايشان دعا مىكرد تقسيم نمود.
مىگويم كسى كه به بعضى از اين زخارف دنيوى نسبت به- برادران ايمانيش
بخل ورزد و حسد ببرد چگونه ممكن است كه باين امر راغب باشد كه خداوند كرامات عالم
آخرت را به آن فرد ارزانى بدارد، و كسى كه نمىتواند چيزى از اين متاع دنيا كه
فانى شدنى است در دست برادرش ببيند چگونه مىتواند مشتاق اين باشد كه نعمتهاى بزرگ
اخروى نصيب آن فرد گردد، و آيا اين امر جز خلف چيز ديگرى هست؟ و اما اينكه
مىبينيم مردم در دعاى براى بهشت نسبت