بدان، مگر اينكه به يارى و كمك او باشد»
صريحا اين حقيقت را بيان مىدارد كه مراد از ركوع، تبرى و بيزارى جستن از آنچه كه
ذكر شد، و منزه داشتن حضرت حق از اينكه در اين امور براى او شريكى باشد، مىباشد،
هم چنين پاداشى كه در صدر كلام امام براى ركوعكنندگان واقعى بيان شده، مناسب با
آن مطلبى است كه ما گفتيم، زيرا كه تنزيه و تسبيح حضرت حق مناسب با نور بهاء او و
در سايه كبرياء و بزرگى او قرار گرفتن مىباشد.
و خلاصه كلام آنكه هر كسى كه كارها را از اسباب آن ببيند، و آنها را
مؤثر بداند، و در امور به تدبير و حول و قوه خود بنگرد، و به قدرت و نيروى خود
متكى باشد چنين كسى هر چند هم كه ركوعش طولانى باشد و بجاى سه مرتبه صد مرتبه
سبحان اللّه بگويد، حقيقت ركوع را بجاى نياورده و خدا را به تنزيه ركوعى منزه
ندانسته است. و حقيقت ركوع و روح آن به اينست كه قلب بنده بر صفت توكل، و عمل او
عمل متوكلين باشد، و در عالم وجود مدبر و فاعل مستقلى بجز ذات پاك ذو الجلال
نبيند، و از اينكه براى خود حول و قوهاى قائل باشد تبرى بجويد، و اگر به كسب
مىپردازد و به اسباب روى مىآورد از جهت اينكه خداوند به انجام اين امور امر
نموده باشد، چنين كسى، ديگر در كسب و كار خود حريص نخواهد بود، و مال حرام كه
بماند كه از مال شبههناك هم حذر خواهد نمود، و جز براى غير خدا، و بامر خدا نه
چيزى خواهد گرفت و نه خواهد بخشيد، بلكه انفاق و امساك براى چنين كسى يكسان، و
بلكه وجود و عدم و فقر و غنا برايش مساوى خواهد بود، و در اين صورت است كه خدا خود
تدبير امور چنين بندهاى را