آخرت است، رحمانيت او به دنيا، و رحيميت او
به آخرت اضافه شده است، اما صورت دوم كه هر دو هم به آخرت اضافه شده و هم به دنيا،
اشاره باين حقيقت است كه هر دو اين رحمتها در هر دو سرا وجود دارد، و چنين نيست كه
كفار از جميع وجوه رحمت رحيميه او محروم شده باشند، زيرا دعوت آنها به ايمان و
بعثت انبياء، و فروفرستادن كتب آسمانى براى هدايت آنها، بهره آنها از رحمت رحيميه
او است، و آنها بخاطر سوء اختيار خود خويشتن را از آن محروم ساخته و آن را ضايع
نمودهاند.
مطلب ديگر اينكه اگر كسى ادعا كند كه هر چه رحمت است همه از آن رحمان
و رحيم و آن بخشنده و بخشايشگر است سخنى صحيح گفته است، زيرا آنچه كه از رحمت و
عطوفت و مهربانى در اين عالم ديده مىشود در حقيقت شعاعى از پرتو رحمت حق تعالى و
اثرى از آثار او است، و نسبت آن به ذات اقدس حق از نسبتش بهر كس ديگر درستتر و
صادقتر خواهد بود، و اگر رحمت و عطوفتى بغير او نسبت داده شد از باب تأويل خواهد
بود و چنان است كه ما نور چراغ را بمجرد وساطت شيشه در رساندن آن، به شيشه نسبت
بدهيم، بلكه نسبت رحمت به غير خدا هم چون نسبت دادن اشراق و پرتو افشانى به نور
خورشيد، و نسبت آن بحق تعالى هم چون نسبت اشراق به خود خورشيد است.
مطلب ديگر اينكه گاه مىشود كه ابليس خبيث در دل مؤمن ايجاد شك مىكند
به اينكه دردها و رنجها و احتياج و ناگواريهائى كه در اين عالم است بخصوص نسبت
بمؤمنين و اولياء پروردگار، با كمال رحمت و قدرت حضرت حق منافات دارد، و اگر مؤمن
در پاسخ بگويد كه اين