سببش همت آدمى است، زيرا قلب، تابع همت بوده و اگر همت نماز باشد
قلبت هم نزد نماز حاضر خواهد بود، و اگر همتت در پى چيز ديگرى بود قلبت هم غافل از
نماز و نزد آن چيز خواهد بود چون خداوند براى هيچكس دو قلب قرار نداده است، و
براى احضار قلب نزد نماز جز به اينكه همتت را متوجه نماز سازى راه ديگرى نيست، و
همت انسان متوجه امرى مىشود كه خيرى در آن گمان داشته باشد و آن را مايه سعادت
خود بداند، و لذا حضور قلب در هنگام نماز تابع ايمان انسان به حقيقت نماز و اينكه
نماز از همه اعمال بهتر و برتر است مىباشد، و آنكس كه باين حقيقت اعتقاد داشته
باشد كه نماز معراج او است مسلما هم و غمش جملگى نزد آن نماز خواهد بود و هيچچيز
ديگرى نمىتواند او را از اين عمل بازدارد و كسى كه همتش در پى نماز باشد قلبش هم
نزد نماز خواهد بود و هر اندازه كه همت انسان بيشتر در پى نماز باشد غفلتش از غير نماز
بيشتر خواهد بود، بنابراين آنكس كه ايمان به خدا داشته باشد و معتقد باشد كه آنكه
بهتر و پايدارتر است خدا است و نماز، معراج او بسوى حضرت ذو الجلال است و قلبا
باين حقايق ايمان داشته باشد قلب و همتش در پى نماز خواهد بود و ممكن نيست چنين
كسى غافل از نماز باشد.
و اما تفهم،
عبارت از اينست كه انسان از هر فعل و قولى آنچه را كه مناسب با آن
هست و معانى و مقاصدى كه در آن نهفته است آشكار سازد، زيرا نماز معجونى الهى است
كه دواء هر دردى در آن تركيب گشته و در جلب و تحصيل هر خير و سعادتى كه براى انسان
كامل دستيابى