گناهان اصرار داشته باشد و بر اثر اصرار بر آن گناه و تكرار آن معصيت محبت آن گناه در دل او ريشه دوانيده و ياد آن گناه بر قلب او غلبه كرده باشد چون هنگام مرگ رسيد صورت آن گناه در نظرش مجسم شود و ميل به انجام آن در او پيدا شود و در همان حال كه وجه روحش به عالم طبيعت و روى دلش بسمت دنيا است جانش گرفته شود چنين كسى كه سرش را بطرف دنيا برگردانيده و قبض روح شده است از لقاء پروردگار محجوب خواهد بود و آنگاه كه انسان از خدايش محجوب گشت عذاب بر او نازل مىشود و آثار گناهانش ظاهر مىگردد، چون انسان بر همان چيزى كه بر آن زندگى مىكرده مىميرد و بر آنچه كه بر آن مرده زنده مىشود، يعنى حالش هنگام مرگ همان حالى است كه در زندگى از نور اعمال و ظلمت آن كه منشأ ثواب و عقاب و بلكه عين ثواب و عقاب است ولى بغير صورت جزائى آنها بر قلبش غلبه داشته است، پس هرگاه كه صورت روح به عالم برزخ برگشت صورت آثار اعمال او هم بصورت برزخى و جزائى آن برمىگردد و ظلم مثلا به ظلمت بدل مىشود و درهم و دينارهائى كه از بابت زكات نزد او بوده و از اداء آنها بخل مىورزيده آتشى مىشود كه پيشانى و پشت او با آنها داغ مىشود.
و ما در گذشته گفتيم كه براى هر چيزى در هر عالمى صورتى غير از صورت آن در عالم ديگر است و بيان داشتيم كه آنچه را كه انسان در خواب مىبيند و وقايعى را كه در آينده مىخواهد واقع شود و- بصورتهاى برزخى آن مشاهده كند از همين باب است، و لذا آنان كه حقايق صورتهاى برزخى را مىدانند اين گونه رؤياها را تعبير مىكنند، و قضيه