سزاوار است كه مؤمن باين حقيقت معرفت داشته باشد كه جميع مكانها نسبت بوجود حق تعالى و احاطه او يكسان است و از اين جهت جميع جهات يكى است، و لكن براى او در هر عالمى بالنسبة به اهل آن عالم وجهى است و لطف او اقتضاى اين را دارد كه حتى بدنهاى ما را به شرف توجه بسوى خود متشرف سازد. چنانكه قلوب ما را به اين تشريف مشرف نموده است. و لذا خانهاش را در اين زمين بما شناسانيد تا در ظاهر و باطن، و با بدن و قلب توجه ما به او باشد، و او را بر اين همه لطف حمد و ثنا است كه او سزاوار حمد و ستايش است، و مبادا كه چنين توهم كنى كه دل را رو به خدا نمودن، و در نماز قلب را متوجه او ساختن دليلى ندارد زيرا كه اگر به كتاب و سنت و عقل مراجعه كنى مىبينى كه جملگى بر لزوم اين امر متفقند، و بلكه توجه باطن را به خدا مهمتر از روى آوردن بدن بسمت كعبه ميدانند، آيا مىپندارى كه از همه جا بريدن و از ساير امور روى گردانيدن و تنها به امر خدا توجه نمودن و روى دل سوى او داشتن از تو خواسته نشده است؟ هيهات كه چنين باشد بلكه اين، از همه مهمتر است، و اين ظواهر كه مىبينى بدان امر شده بخاطر توجه بآن