بزرگوارى روى به او نموده و با بردبارى در مقابل آن همه خطا باز او را به توبه و بازگشت بسوى خود فرا مىخواند و بقبول توبهاش وعده مىدهد و او نفس خود را كه به گناه عادت نموده، از قيام به پاسخ دعوت او كسل مىبيند، از اين همه لطف و مرحمت از طرف او، و اين همه خطا و گناه و روى گردانيدن از طرف خود، اظهار شرمسارى و حيا نكند.
و اين خصال ششگانهاى كه ما بيان داشتيم لازمه همه نماز است، گرچه براى بعضى از اجزاء نماز خصوصيتى است كه با بعضى از اين خصال تناسب بيشترى دارد، بعنوان مثال، حالت تشهد و سلام با حياء و رجاء مناسبتر از غير آن دو است، و حال قيام و ركوع و سجود، با تعظيم و خوف مناسبتر است، و براى هر جزء از اجزاء نماز و هر قول و فعل از اقوال و افعال آن، حالى مخصوص بآن هست، مثلا حمد و تنزيه براى آنكه حمد مىگويد و تسبيح مىكند ملازم با حالتى مناسب با اين دو صفت هست، هم چنين براى كسى كه مىگويد: اياك نعبد. اخلاص لازم است، و اگر تو گفتى الحمد للّه. معنايش اينست كه جميع نعمتها از خدا است، و هر چه حمد و ثناء هست براى او است و لازمه اين گفتن اينست كه قلبت هم موافق با آنچه بر زبانت جارى مىشود باشد، و هنگام گفتن الحمد للّه، تمام نعمتها را از او بدانى نه از وسايط، و اگر كسى حالش چنين باشد ديگر براى جلب نعمتى تملق نمىگويد، و هم چنين بقيه افعال و اقوال نماز، كه بهمين زودى تفصيل آن را هنگام بحث از هر جزء از اجزاء نماز بيان خواهيم داشت إن شاء اللّه.