خود كوشا باشد، تفاوت آنها به اين است كه
انسان غير معتقد به خدا به اسباب و وسايل رفع نيازمنديها به چشم استقلالى مىنگرد؛
اما انسان معتقد به خدا به چشم وسايط و راه كارهاى ارائه شده و ترتيب داده شده به
وسيله خدا كه در تأثير گذارى خود از اراده خداى متعال مستقل نيستند.
چرا دعا كنيم؟
همان گونه كه در بحث اهميّت دعا از ديدگاه قرآن و روايات اهل بيت
عليهم السلام روشن شد قدر و منزلت انسان نزد خدا و روح عبوديّت و بندگى به دعا،
وابسته است.
كسى كه مىخواهد، بنده باشد، از بى بند و بارى و افسار گسيختگى، نجات
يابد و گرداب حوادث روزگار وتوطئههاى شياطين به او آسيب نرساند، و كليد رستگارى
دنيا و آخرت را داشته باشد، كسى كه مىخواهد درتمام زندگى، معشوقى داشته باشد كه
همواره همدم اوباشد، در بن بستها، اميدبخش، درهنگام بلا و مصيبت، اضطراب و
نگرانيها، آرامبخش روح و پناهگاه مطمئن او باشد، بايد دعا كند.
ممكن است گفته شود، ما مىتوانيم با كار و كوشش هر چه مىخواهيم بدست
آوريم، همچنانكه جامعههاى غير معتقد به خدا ازاين راه نيازمنديهاى خود را بر طرف
ساختهاند، بنابراين نيازى به دعا نيست.
در پاسخ بايد گفت: باكار و كوشش مىتوان بخشى از نيازهاى انسان يعنى
نيازمنديهاى مادى او را تأمين كرد، امّا انسان موجودى است مركب از بعد مادّى و
روحى و معنوى، حتّى كار و كوشش انسان براى رفع نيازهاى مادّى او نبايد خالى از
توجه به بعد روحى ومعنوى او باشد و دعا تأمين كننده نيازهاى روحى ومعنوى انسان و
تقويت كننده روح ومحتواى ارزشى نيازهاى مادى انسان است. هرگز دعا به معناى
كنارنهادن كار و كوشش نيست، بلكه جهت دار كردن كار و كوشش و نيز جهت دار كردن رفع
نيازهاى مادى انسان است، كار و كوشش براى رفع نيازهاى مادّى بدون دعا و عبادت، جهت
مناسب را