اسم الکتاب : احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقانى المؤلف : مينوى، مجتبى الجزء : 1 صفحة : 99
پدرم راست بايستاد و گفت: درآى و عليك
السّلام. گفتم[1]: يا پدر، كرا
بينى؟ گفت: شيخ بو الحسن خرقانى است كه وعده كرده است از بعد چندين گاه و اينجا
حاضر است تا من نترسم، و جماعتى جوانمردان نيز با او بهم. اين بگفت و جان بداد،
رحمة اللّه عليه».
[أحوال و أقوال خرقانى از مرصاد العباد]
502 بدان كه ارادت دولتى بزرگ است و تخم جمله
سعادتهاست، و ارادت نه از صفات انسانيّت است بلكه پرتو انوار صفت مريدى حقّ است،
چنانكه شيخ ابو الحسن خرقانى مىگويد كه او را خواست كه ما را خواست.
مريدى صفت ذات حقّ است، و تا حقّ تعالى بدين صفت بر روح بنده تجلّى
نكند، عكس نور ارادت در دل بنده پديد نيايد، مريد نشود
(مرصاد العباد چاپ رياحى 250).
503 و ديگر آنكه وصول بدان حضرت نه از طرف
بنده است بلكه از عنايت بىعلّت و تصرّف جذبات الوهيّت است. شيخ ابو الحسن خرقانى
قدّس اللّه روحه گويد «راه به حضرت عزّت دو است: يكى از بنده به حقّ و يكى از حق
به بنده. آن راه كه از بنده به حقّ است همه ضلالت بر ضلالت است، و آن راه كه از
حقّ به بنده است همه هدايت بر هدايت است.»