ابن تيميّه، طبع رياض، ج 11، ص 45، استاد
نيكلسن «طالب جرى» را كنايه از مريد و «مطلوب» را عبارت از مرشد دانسته و بر شيوه
محققّان گفته است كه مأخذ اين حديث را به دست نياوردم. بر اين فرض بايد اشاره باشد
به حديث:
لَا تُمار أَخَاكَ وَ لَا تُمازحْهُ.
(با دوست خود ستيزه مجوى و مزاح مكن.) [1] جامع صغير، طبع مصر، ج 2،
ص 201. ولى چون «هيچ مطلوبى» مفيد استغراق و تعدّد است و مريد فقط يك مرشد و مطلوب
مىتواند داشته باشد توجيه اوّل به نظر نگارنده قوىتر است.
[ص 647 شرح مثنوى]
[ «مدّتى مىبايدش (مريد) لب دوختن»]
127-
«مدّتى
مىبايدش لب دوختن
از سخن تا او سخن آموختن
از آداب طريقت يكى آن است كه مريد در حضور شيخ خاموش نشيند و آماده
شنيدن سخن پير باشد. «بايد كه پيوسته منتظر و مترصّد بود كه بر لفظ شيخ چه مىرود
و زبان او را واسطه كلام حق داند. و يقين شناسد كه او به خدا گويا هست نه به هوا
... پس بايد كه دايم مترصّد و حاضر بود تا از فوايد و عوايد كلام شيخ محروم و
بىنصيب نماند.» مصباح الهدايه، تهران، ص 222. [ص 654 شرح مثنوى]
[آدمى را لالى از كرّى بُوَد]
128-
«كَرِّ
اصلى كش نبود آغاز، گوش
لال باشد كَى كُند در نطق جوش
ز اين كه اوّل سمع بايد نطق را
سوى منطق از ره سمع اندر آ
اين مضمون مناسب است با آنچه در قابوس نامه مىخوانيم: «و تا توانى
از سخن شنيدن نفور مشو كه مردم از سخن شنيدن سخن گوى شوند. دليل بر آن كه اگر
كودكى را كه از مادر جدا شود در زير زمين برند و شير همىدهند و همان جاى
همىپرورند، مادر و دايه با وى سخن نگويند و ننوازند و سخن كس نشنود چون بزرگ شود
لال بود. و هيچ سخن نداند گفتن تا به روزگار كه همىبشنود و بياموزد. دليل بر آن
كه هر كرى كه مادر زاد بُوَد، لال بُوَد و از اين سبب است كه همه لالان كر باشند.»
قابوس نامه، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ص 49، نيز نهاية الاقدام، ص 324 [ص
655 شرح مثنوى]
______________________________
[1] عوالى اللآلى ج 1 ص 190