(گاو را دارند باور در خدايى عاميان) (210) (گر باد به دوزخ برد از
كوى تو خاك) (585) (گر بخسبد عاشقى جز در كفن) (533) (گر به چشم من ببينى روى او)
(24) (گر چو من پرنگار بودى اين) (224) (گرچه ما را خود ستودن راه نيست) (186) (گر
رود سوى اين شود به از اين) (373) (گر ز دستت تلخ افتد ميوهاى) (188) (گرسنه
مانده نه خوردى و نه خواب) (87) (گرفته هر يكى شكر به منقار) (76) (گرم آزاد
گردانى ز بندت) () 390 (گفت آوردستم از خلد برين) (100) (گفت اگر او بيشتر رفتى به
راه) (101) (گفت اگر اين حلقه را بر در زنم) (129) (گفت اى دارنده عرش مجيد) (493)
(گفت برگوى اى امير المؤمنين) (101) (گفت بستان زر به شرط آن كه راه) (101) (گفت
پندارى ز درد كار خويش) (389) (گفت تو كى ديدى آن رخسار را) (24) (گفت چيست آن
هديه نيكو سرشت) (100) (گفت شكلش چنان كه مضبوط است) (266) (گفت شكلى است سهمناك و
عظيم) (266) (گفت فرمان بردن اين شه مرا) (515) (گفتم مجنون دوستى و سگ ز كجا؟)
(258) (گفت مسكين خبر نمىدارد) (357) (گفتم كه يافت مىنشود جستهايم ما) (488)
(گفت من به يا تو هان اى ژنده پوش) (186) (گفت هارون عشق مجنون مىشنود) (24) (گفت
هرگز از غلام اين خود كه خورد) (188) (گفت هستم از زمينى شورهزار) (101) (گفتى
احول يكى دو بيند چون) (241) (گفت يك نيمه به من ده اى غلام) (188) (گوشهاى
كانجاى مشتى عور بود) (100) (گويدم پس چون تويى با خويش ساز) (129) (گويند بخسب تا
كه خوابش بينى) (533)
«ل»
(لشكر محمود نيرو يافتند) (548) (گرم آزاد گردانى ز بندت) () 390
(گفت آوردستم از خلد برين) (100) (گفت اگر او بيشتر رفتى به راه) (101) (گفت اگر
اين حلقه را بر در زنم) (129)
«م»
(مادرم كو تا براندازد نظر) (549) (مبادا كس كه از زن مهر جويد)
(451) (مجنون روزى سگى بديد اندر دشت) (258) (مدّتى در انتظارش بوده بود) (129)
(مرا آمد آن گفت ايشان عجب) (59) (مرا بندهاى هست نامش هوا) (186) (مرا پيشتر زان
كه بنواخت شاه) (4) (مرا تعليم دادند آن عزيزان) (77) (مرا زين جايگه جايى برد
دور) (47) (مرا گر كشتى اى گوهر تو را بود) (390) (مرا هر دو آواز دادند زود) (59)
(مرد آمد تا در دل خواه خويش) (129) (مرد ابله مگر كه گل خوردى) (357)