(حكمت قرآن چو ضاله مؤمن است) (230) (حلق
پيش آورد اسماعيل وار) (164) (حلقه آن در هر آن كاو مىزند) (471)
«خ»
(خصم تنها گر برآرد صد نفير) (341) (خلقت آدم چرا چل صبح بود) (545)
(خلق ما بر صورت خود كرد حق) (365) (خلوت از اغيار بايد نى ز يار) (155) (خواب
بيدارى است چون با دانش است) (156) (خواب خرگوش و سگ اندر پى خطاست) (389) (خواب
مىبيند كه او را هست مال) (301) (خواجه بر توبهى نصوحى خوش بتن) (472) (خواجه در
عيب است غرقه تا به گوش) (105) (خواندش در سوره و النّجم زود) (549) (خود عدوّت
اوست قندش مىدهى) (381) (خود ملايك نيز ناهمتا بُدند) (384) (خود نباشد آفتابى را
دليل) (322) (خوش همىآيد مرا آواز او) (593) (خون شهيدان را ز آب اولىتر است)
(200) (خوى دارم در نماز آن التفات) (295) (خوى شاهان در رعيّت جا كند) (118)
(خويش در آيينه ديد آن زشت مرد) (134) (خويش را تعليم كن عشق و نظر) (494) (خويش
را رنجور سازى زار زار) (75) (خويش و بىگانه شده از ما رمان) (103) (خير ناس آن
ينفع النّاس اى پدر) (529)
«د»
(داد حق عمرى كه هر روزى از آن) (99) (دامن او گير زوتر بىگمان)
(25) (در بخارا بنده صدر جهان) (319) (در بخارا خوى آن خواجيم اجل) (587) (در بيان
اين سه كم جنبان لبت) (52) (در بيوع آن كن تو از خوف غرار) (582) (در تحيّات و
سلام الصّالحين) (292) (در چَه دنيا فتادند اين قرون) (575) (در حديث آمد كه دل
همچون پَرى است) (279) (در حديث آمد كه روز رستخيز) (465) (در حديث آمد كه مؤمن در
دعا) (399) (در حديث آمد كه يزدان مجيد) (372) (در حديث ديگر آن دل دان چنان)
(280) (در خبر آمد كه آن معاويه) (221) (در خبر بشنو تو اين پند نكو) (328) (در
خبر خير الأمور اوساطها) (240) (در خموشى گفت ما اظهر شود) (536) (در خيالش ملك و
عزّ و مهترى) (16) (در دل مؤمن بگنجم اى عجب) (113) (در زمانه مر تو را سه همرهند)
(454) (در زمين و آسمان و عرش نيز) (113) (در شب تعريس پيش آن عروس) (94) (در قباب
حق شدند آن دم همه) (295) (در قيامت بنده را گويد خدا) (576) (در كف حق بهر داد و
بهر زَين) (333)