مأخذ آن مطلبى است كه فرهنگ نويسان در ذيل كلمه «شب چراغ» نوشتهاند.
و در كتاب داراب نامه بدين صورت نقل شده است:
در آن نزديكى دريايى بود. و در آن دريا گاوان آبى بودند كه شب از
دريا برآمدند. و هر گاوى گوهرى در دهان گرفته بودى و به روشنايى آن گوهر چرا
كردندى. (داراب نامه نسخه خطى متعلق به دانشمند محترم آقاى سعيد نفيسى) و در موضع
ديگر به تفصيل بيشتر گويد: در آن نزديكى دريايى بود. و در آن دريا گاوان آبى بودند
كه شب از دريا برآمدندى. و هر گاوى گوهرى در دهان گرفته بودى و به روشنايى آن گوهر
چرا كردندى.
و چون روز نزديك شدى باز گوهر در دهان گرفتندى و ناپيدا شدندى. تا
يكى شب گاوى برآمد گوهرى در دهان گرفته تا به روشنايى آن گوهر چرا كند. از قضاى
خداى تعالى آن گوهر غلطان غلطان بدان چاه در افتاد چنان كه آدمى جهان را به چشم
بيند آن گاو جهان را بدان گوهر ديدى. چون ديد كه گوهر بدان چاه افتاد گاو نيز بدويد
و بر سر آن چاه بايستاد.
يادداشت از دانشمند محقق آقاى مجتبى مينوى.
داراب نامه داستان جنگهاى داراب و دختر اوست با اسكندر و قصهاى
بسيار دل پذير و شيرين است تأليف ابو طاهر بن حسن بن على بن موسى الطرسوسى. و جمع
و تدوين آن كتاب از قرن ششم هجرى مؤخر نتواند بود.