احياء العلوم، ج 1، ص 244 و ابو الفتوح رازى در بيان معراج پيغمبر
اين مطلب را چنين نقل مىكند:
من در آسمان دنيا مىرفتم. خروسى را ديدم موى گردن او سبز و سر و تن
او سفيد.
كه از آن نيكوتر سبزى و سفيدى نديده بودم. پايهاى او در زير هفتم
زمين بود و سر او در زير عرش بود. گردن دو تا كرده دو بال داشت كه اگر برافراشتى
به مشرق و مغرب برسيدى. چون شب به آخر رسيد او پرها باز كند و به هم باز زند و خدا
را تسبيح كند و گويد: سُبْحَانَ الله الْمَلك الْقدُّوس الْكَبير الْمُتَعَال لَا
الَه الَّا اللهُ الْحَىُّ الْقَيُّومُ[2]
چون خروسان زمين آواز او بشنوند جمله به آواز آيند و خداى را تسبيح كنند و بال بر
هم زنند. چون او ساكن شود خروسان زمين ساكن شوند. تفسير ابو الفتوح، ج 3، ص 315-
نيز رجوع كنيد به: فتوحات مكية، ج 4، ص 656 [ص 174 قصص مثنوى]
[افضل اعمال جذبه حق بود]
807-
«گر
رسيد جذبه خدا آب مَعين
چاه ناكنده بجوشد از زمين
[1] - شنيدهام در زير عرش فرشتهاى به صورت خروس و با
چنگالهايى از مرواريد و زبرجد سبز وجود دارد. ثلث اول شب كه مىشود بالها را به هم
مىزند و آواز مىخواند تا اهل نماز شب برخيزند. ثلث دوم شب دوباره بالها را به هم
مىزند و مىخواند تا شب زنده داران برخيزند. ثلث آخر شب نيز بالها را به هم
مىزند و مىخواند تا نماز گزاران برخيزند. همين كه صبح دميده مىشود بالها را به
هم مىزند و مىخواند تا غافلان برخيزند، در حالى كه غفلت( از خدا) بار گناهشان را
سنگين كرده است.
[2] - منزه است خدايى كه فرمانروا، پاك، بزرگ و بلند
مرتبه است. جز او كه زنده و جاويد است خدايى نيست.