نمايم. شير او را بر گرفت (دربر، ظ) و در
چاه نگريست مثال خويش و از آن خرگوش بديد. او را بگذاشت و خود را در چاه افكند و
غوطهاى بخورد و جان شيرين به مالك سپرد. خرگوش به سلامت باز رفت و وحوش از صورت و
كيفيّت حال پرسيدند گفت او را در آب غوطه دادم كه چون گنج قارون خاكْ خوردْ شد.
همه بر مركب شادى سوار گشتند و در مرغزار امن و راحت جولان نمودند. كليله و دمنه،
باب الاسد و الثور، چاپ قريب 1311، ص 81- 79 [ص 11 قصص مثنوى]