responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 380

[هر كه مخلص شد طبيعت رام اوست/ از سليمان بشنو و انگشترش‌]

626-

«باد بر تخت سليمان رفت كژ

پس سليمان گفت بادا كژ مغژ

كج وزيدن باد ... الخ مأخوذ است از گفته عطار:

سليمان با چنان ملكى كه او داشت‌

به نيروى قناعت مى‌فرو داشت‌

مگر يكى روز مى‌شد با سپاهى‌

ولى بر روى شادُ روان به راهى‌

در آمد خاطرش از ملك ناگاه‌

كه كيست امروز در عالم چو من شاه‌

فرو شد گوشه‌اى زان قصر عالى‌

سليمان بانگ زد بر باد حالى‌

كه شاد روان چرا كردى چنين تو؟

كه را افكند خواهى بر زمين تو؟

نيَم گفت اى سليمان من گنه كار

تو زان انديشه كژ دل نگه دار

چنين دارم من از درگاه فرمان‌

كه چون دل را نگه دارد سليمان‌

نگه مى‌دار شاد روان او را

و گر نه سر منه فرمان او را

به سوى ملك چون كردى دمى راى‌

ز شاد روانت شد يك گوشه از جاى‌

الهى نامه، ص 286 [ص 265 قصص مثنوى‌] مأخذ اين حكايت روايت ذيل است:

وَ فى بَعض الرِّوَايَات انَّ سُلَيمَانَ عَلَيه السَّلامُ لَمَّا افتُتنَ سَقَطَ الخَاتَمُ من يَده وَ كَانَ فيه مُلكُهُ فَاخَذَهُ سُلَيمَانُ وَ اعَادَهُ عَلَيه فَسَقَطَ من يَده فَلَمَّا رَآهُ سُلَيمَانُ لَا يَثبُتُ فى يَده ايقَنَ بالفتنَة فَقَالَ آصفُ لسُلَيمَانَ انَّكَ مَفتُونٌ بذَنبكَ وَ الخَاتَمُ لَا يَتَماسَّكَ اربَعَةَ عَشَرَ يَوماً فَفَرِّ الَى اللَّهَ تَائباً من ذَنبكَ وَ انَا اقُومُ مَقَامَكَ وَ اسيرُ فى عَمَلكَ وَ اهل بُيُوتكَ بسَيركَ الَى ان يَتُوبَ اللَّهُ عَلَيكَ وَ يُردُّكَ الَى مُلككَ فَفَرَّ سُلَيمَانُ هَارباً الَى رَبِّه وَ اخذَ آصفُ الخَاتمَ فَوَضَعَهُ فى يَده فَثَبَتَ‌[1].

قصص الانبياء، ثعلبى، ص 274- نيز رجوع كنيد به: تفسير ابو الفتوح، جلد چهارم، صفحه 469 اين حكايت را مولانا در مجالس سبعه ذكر كرده است.

[ص 140 قصص مثنوى‌]


[1] - در بعضى از روايات آمده است هنگامى كه حضرت سليمان( ع) گرفتار فتنه شد انگشتر وى- كه نشانه دوام حكومتش بود- از دستش افتاد. آن را برداشت و به انگشتش كرد ولى باز افتاد. وقتى ديد انگشتر در انگشتش قرار نمى‌گيرد يقين كرد كه به فتنه‌اى دچار شده است. آصف هم تأييد كرد و گفت به فتنه‌اى كه ناشى از گناه است گرفتار شده‌اى. و انگشتر به مدت چهارده روز اين چنين خواهد بود چاره آن است كه با حالت توبه به سوى خداوند بشتابى. من در غياب تو قائم مقامت خواهم شد و امور مربوط به حكومت و خاندانت را اداره مى‌كنم.

به اين اميد كه خداوند توبه تو را ببخشد و تو را به حكومت باز گرداند. حضرت سليمان همين كار را كرد و( مشيّت الهى بر ادامه حكومتش قرار گرفت. آن گاه) آصف، انگشتر را برداشت و در انگشت آن حضرت كرد و پس از آن انگشتر در دستش ثابت ماند.

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 380
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست