responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 225

خود نه بر روى آينه عيب منه. و اگر عيب بر خود نمى‌نهى. بارى بر من نه كه صاحب آينه‌ام و بر آينه منه. گفت قبول كردم و سوگند خوردم. آينه را بيار كه مرا صبر نيست. باز دلش نمى‌هلد. گفت اى خواجه، باز بهانه‌اى بكنم باشد كه از اين شرط باز آيد و كار آينه نازكى دارد. باز محبت دستورى نداد. گفت اكنون بار ديگر شرط تازه كنم. گفت شرط و عهد آن باشد كه هر عيبى كه بينى آينه را بر زمين نزنى و گوهر او را نشكنى اگر چه گوهر او قابل شكستن نيست. گفت حاشا و كلّا. هرگز اين قصد نكنم و نينديشم. در حق آينه هيچ عيبى نينديشم. اكنون آينه به من ده تا ادب من بينى و وفاى من بينى. گفت اگر بشكنى قيمت گوهر او چندين است وديت او چندين است و برين گواهان گرفت. با اين همه چون آينه به دست او داد بگريخت. او مى‌گويد با خود كه اگر آينه نيكوست چرا گريخت؟

اينك شكستن گرفت. فى الجمله چون برابر روى خود بداشت در او نقشى ديد سخت زشت. خواست كه بر زمين زند كه او جگر مرا خون كرد. از براى اين از ديت و تاوان و سيم و گواهان گرفتن يادش آمد. مى‌گفت كاشكى آن شرط گواهان [و] سيم نبودى تا من دل خود خنك كردمى و بنمودمى كه چه مى‌بايد كرد. او اين مى‌گفت و آينه به زبان حال با آن كس عتاب مى‌كرد كه ديدى كه من با تو چه كردم و تو با من چه كردى؟

مقالات شمس، نسخه كتاب خانه ولى الدين اسلامبول، به شماره 1856، ورق 2 و 3 [ص 73 به بعد قصص مثنوى‌]

[دنبه در صحرا فريب است و تله‌]

348-

«چون كه در سبزه ببينى دنبه را

دام باشد اين ندانى تو چرا

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 225
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست