responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 127

آورده‌اند كه شيرى كه گاو و ماهى از نهيب پنجه او در زمين نفس بنيارستندى زد، و شير آسمان از صولت چنگال او در مرغزار فلك، گام نيارستى نهاد، مرغ از هيبت او بالاى بيشه نيارستى پريد و پيل از دهشت او پيرامون صحرا نيارستى گرديد،

يَذُودُ عَنْ غَيْضَةٍ مُلْتَفَّةٍ اشِب‌

مَنِيعَةٍ فِى حِمَاهُ ذَاتَ اشْبَالِ‌[1]

در بيشه‌اى مقام داشت و در وادى اى متمكّن بود. و گرگى و روباهى از جمله مرتّبان خدمت و خاصّگيان حضرت او بودند. روزى شير را تماشاى شكار آرزو كرد. به نشاط صيد مايل شد. گرگ و روباه در صحبت او روانه شدند و در خدمت ركاب او برفتند. شير گفت هر يك در طلب صيد به گوشه‌اى بيرون رويم و موضع اجتماع ما با آنچه از شكار حاصل شده باشد به فلان بيشه بود. مثال را امتثال نمودند و فرمان را ارتسام واجب دانستند. و هر يكى به طرفى روى نهادند [و] از جانبى برفتند. چون زمانى چند بر آمد به هم جمع شدند به موضع معهود. شير، خر گورى شكسته بود و گرگ، آهويى صيد كرده و روباه، خرگوشى گرفته. چون جمله جمع شدند شير گرگ را گفت بيا اين صيدها را قسمت كن. گرگ گفت قسمت راست است و نصيب هر يك مفروز. خرگور ملك را و آهو مرا و خرگوش روباه را. شير از اين قسمت در خشم شد پنجه بزد و سر گرگ از تن برگرفت و پيش نهاد. و در ميان خشم و كينه روباه را گفت بيا قسمت كن. روباه گفت خرگور را ملك راتب چاشت سازد و آهو راتب شام و خرگوش حالى را تنقّلى مى‌فرمايد.

شير گفت قسمتى بدين زيبايى از كه آموختى؟ گفت از آن سر كه در پيش تخت ملك نهاده است! [ص 28 قصص مثنوى‌]


[1] - او( شير) از بيشه‌اى كه داراى درختان انبوه و به هم پيچيده است دفاع مى‌كند.

چنين بيشه‌اى( از دست دشمنان) به دور است و پناهگاه فرزندان اوست.

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 127
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست