پيغمبر را- 7- تكذيب كرد به
نزديك ابو بكر رفت و گفت نه تو را گفتم كه اين يار تو دروغ زن است. گفت چه گفت؟
گفت مىگويد دوش به آسمان رفتم و هفت آسمان بديدم و باز آمدم. ابو بكر بو جهل را-
عليه اللّعنة- متّهم داشت و مصطفى را متّهم نداشت و گفت هر چه او گويد راست گويد
انْ كَانَ قَالَ هَذَا فَقَدْ صَدَقَ ... [نيز مراجعه شود به رديف 179]. (به
اختصار) شرح تعرف، طبع لكنهو، ج 2، ص 35 [ص 27 احاديث مثنوى]
[بشنو از مجنون و بيمارى يار]
195-
«لَيْتَنى
كُنْتُ طَبيباً حاذقاً
كُنْتُ امْشى نَحْوَ لَيلَى سابقاً
مأخوذ است از ابيات ذيل كه به مجنون بنى عامر نسبت مىدهند:
[1] - مىگويند ليلى در عراق بيمار شده است. پس چرا تو(
اى مجنون) كه دم از عشق به او مىزنى بيمار و همدرد وى نشدهاى؟ خداوند همه
بيماران عراق را شفا دهد. من دل سوز يكايك آنها هستم. اگر ليلى در عراق دچار
بيمارى شده است، من نيز در درياى مرگ چارهاى جز غرق شدن ندارم. همه جاى سرزمينها
را زير پا گذاشتهام اما همچنان سر گشتهام. زيرا هنوز راهى به كوى ليلى نيافتم.
[2] - مىگويند ليلى در عراق بيمار شده است. اى كاش
پزشكى معالج بودم تا بر سر بالينش حاضر مىشدم!