اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 525
سدو
(مثل
عقل) دراز كردن. گسترش دادن:
«سدا
بيده نحو الشىء: مدّها»
شش مورد
از اين ماده در كلام حضرت آمده است در حكمت 62 فرموده: «و
اذا اسديت اليك يد فكافئها بما يربى عليه» چون دستى با احسان به سوى تو
دراز شد آنرا عوض ده با چيزيكه زايد بر آنست «سدو و اسدى» به يك معنى است كلمه «و سئل عمّا اسدى» در خ 191 يعنى سئوال فرمود از آنچه
نعمت داده و به طرف مردم دراز كرده است.
سدى (بر
وزن دعا) مهمل. گويند: آن حضرت اغلب اوقات در اوّل منبر مىفرمود: «اتقوا الله فما خلق امرء عبثا فيلهو و لا ترك سدى فيلغو»
حكمت 370 از خدا بترسيد هيچ شخصى بيهوده آفريده نشده تا لهو كند، و مهمل و به خود
رها نشده تا لغو كارى نمايد «سدى» چهار بار در «نهج» آمده است.
سرب
رفتن.
جريان (و بر وزن شرف): رفتن در سرازير و محل سرازيرى. «سراب» شىء بىحقيقت. چيز
كاذب.
راغب
گويد: سراب آنستكه در بيابان مىدرخشد
از اين
ماده شش مورد در كلام حضرت آمده است.
درباره
خلقت زمين فرموده است: فسكنت من الميدان لرسوب الجبال
فى قطع اديمها و تغلغلها متسرّبة فى جوبات خياشيمها» خ 91، 132، يعنى زمين
از بالا و پائين آمدن آرام گرفت، به علت رفتن ريشه كوهها در تكههاى سطح آن و به
علت داخل شدن كوهها به طور سرازيرى در حفرههاى بينىهاى آن (رجوع شد به جوب)
«مسارب» جمع مسرب به معنى محل رفتن است: درباره علم خدا فرموده: «عالم السرّ من... محطّ الامشاج من مسارب الاصلاب» خ
91، 134 يعنى داناى سرّ است كه عبارت باشد از محلّ ريخته شدن منىهاى مختلط از
راههاى صلبهاى پدران. و نيز آمده: «مساربهم و مسارحهم»
خ 124، 181 يعنى راهها و چراگاهها اهل شام. سراب سه بار در «نهج» آمده از جمله در
حكمت 38 به حضرت مجتبى صلوات الله عليه فرموده: «و
اياك و مصادقة الكذّاب فانّه كالسراب يقّرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب»
سربال
پيراهن
از هر جنس كه باشد جمع آن سرابيل است و تسربل پيراهن
اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 525