اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 524
غيوب
مىپيمايد و اذعان دارد بر آنكه كنه معرفت خدا رسيدنى نيست «سدف (بر وزن صرد) جمع
سدفه به معنى قطعههاست اين كلمه در خ 83 و دفعه ديگر در خ 91 نيز آمده است.
سدل
انداختن.
مثل انداختن پرده و لباس
«سدل
الثوب و الشعر: ارخاه»
از اين
ماده دو مورد در «نهج» آمده است يكى در خطبه شقشقيّه كه درباره خلافت فرموده: «فسدلت دونها ثوبا و طويت عنها كشحا و طفقت ارتئى بين ان
اصول بيد جذّاء او اصبر على طخية عمياء» خ 3، 48، يعنى چون ابو بكر لباس
خلافت را به تن كرد، من در مقابل خلافت پردهاى انداختم (از آن صرف نظر كردم)
پهلويم را از آن پيچيده و پائين آوردم، و فكر مىكردم كه آيا با دست بريده (و
بىكمك) حمله كنم يا بر ظلمت كور (بىراهه رفتن مردم در حكومت ابو بكر) صبر نمايم.
دوّم درباره خفّاش فرموده: «فهى مسدلة الجفون بالنهار
على حداقها و جاعلة الليل سراجا تستدّل به فى التماس ارزاقها» خ 155، 217،
او در روز روشن پلكهاى خود را به حدقههاى چشم انداخته (گذاشته) و شب را براى خود
چراغى قرار داده كه با آن در بدست آوردن روزىاش راه مىجويد.
سدم
(مثل
شرف) غصّه يا غصّه با ندامت، گويند: آن به معنى غضب توأم با حزن است و يك مورد
بيشتر در «نهج» نيامده است آنگاه كه اطلاع يافت لشكريان معاويه به شهر انبار حمله
كرده و فرماندار آنجا را كشته و مردم را غارت كرده و رفته اند درباره كوتاهى
يارانش از جنگ معاويه فرموده: «يا اشباه الرجال...
لوددت انّى لم اركم و لم اعرفكم معرفة و الله جرّت ندما و اعقبت سدما» خ
27، 70 اى شبيه مردان... دوست داشتم كه اصلا شما را نمىديدم و نمىشناختم،
شناختنى كه و الله به ندامت كشيد و غصّه و اندوه را در پى داشت.
سدن
(مثل
عقل) خدمت كردن. دربانى كردن سادن: دربان، جمع آن «سدنه» به معنى دربانهاست و فقط
يكبار در «نهج» ديده مىشود درباره طوائف ملائكه فرموده: و
منهم الحفظة لعباده و السدنة لابواب جنانه» خ 1، 41، بعض از آنها نگهبانان
بندگان و بعضى دربانان درهاى بهشتند
اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 524