اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 140
«امّا بعد يابن حنيف فقد بلغنى انّ رجلا من فتية اهل البصرة دعاك
الى مأدبة فاسرعت اليها...»
نامه 45، 416 مشروح مطلب در «حنف» خواهد آمد.
بصص
تابانى و
روشنى:
«البصيص:
البريق و اللمعان»
اين لفظ
فقط يكبار در «نهج» آمده است آنجا كه در وصف طاووس فرموده: «و قلّ صبغ الّا و قد اخذ منه بقسط و علاوه بكثرة صقاله و
بريقه و بصيص ديباجه و رونقه» خ 165، 238، و كم رنگى است مگر آنكه طاووس
بهرهاى از آن دارد، و با زيادى تابش و لمعان و براقى ظاهرش و زيبائىاش، بر رنگها
برترى يافته است.
بض
بضّ و
بضوض: سيلان آب به تدريج.
«بضّ
الماء سال قليلا قليلا»
بضاضة و
بضوضة نازك شدن پوست توام با چاقى،:
«بضّ
الرجل: كان رقيق الجلد ناعما فى سمن»
اين كلمه
فقط دو بار در كلام آنحضرت ديده مىشود، در رابطه با موعظه و بىوفائى دنيا
فرموده: «فهل ينتظر اهل بضاضة الشبّاب الّا حوانى
الهرم...» خ 83، 110، آيا اهل شادابى جوانى جز وقتهاى پيرى را انتظار دارد
و در رابطه با مردن و پوسيدن فرمايد: «و قد غودر فى
محلّة الاموات... و صارت الاجساد شحبة بعد بضّتها و العظام نخرة بعد قوّتها»
خ 83، 111 بدنها بعد از طراوت و پرگوشت شدن هلاك گرديدند، و استخوانها بعد از
نيرومندى پوسيده شدند.
بضع
بضعه (با
فتح اوّل و گاهى با كسر اوّل) قطعه و تكّه گوشت
«فلان
بضعة من فلان
اين لفظ
فقط سه بار در سخن امام 7 ديده مىشود يكى در آنجا كه يك نفر شروع به
سخن كرد ولى عاجز ماند حضرت فرمود: «الا و إنّ اللسّان
بضعة من الانسان فلا يسعده القول إذا امتنع و لا يمهله النّطق إذا التّسع و انا
لامراء الكلام...» خ 233، 354 بدانيد: زبان تكهاى است از انسان، چون ذهن
از معانى امتناع كند زبان به سخن يارى ندهد و چون ذهن با معانى وسعت يابد نطق به
زبان مهلت ندهد (معانى مرتب از ذهن به زبان مىريزد) ما اهل بيت اميران سخن هستيم.
و نيز در رابطه با قلب انسان فرموده: «لقد علّق بنياط
هذا الانسان بضعة هى اعجب ما فيه و ذلك القلب...» حكمت 108، از رگهاى انسان
تكه گوشتى آويخته كه
اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 140