ابو
مسلم اصفهانى مىگويد: در قرآن هيچ يك از اين مطالب مفسران به صراحت نيامده.
بنابراين احتمال ديگر آن است كه مراد از رسول (در آيه فقبضت قبضة من أثر الرسول)
موسى عليه السلام باشد و مراد از اثر الرسول سنّت و آيين و دستورات او باشد.
عرب
مىگويد: فلان يقفو إثر فلان و يقبض أثره؛ يعنى از راه و رسم او پيروى مىكند.
بنابراين
معناى آيه اين است كه وقتى موسى عليه السلام با سامرى عتاب و اعتراض كرد كه چرا
مردم را گمراه كردى، سامرى در پاسخ گفت: ديدم من آنچه را نديده بودند؛ يعنى فهميدم
كه شما و آيين شما برحق نيست و من مشتى از آثار تو اى پيامبر برگرفتم يعنى قدرى از
دين و آيينت را، پس آن را به دور افكندم. اما اينكه گفت از اثر رسول و نگفت از اثر
تو؛ در گفت و گوى روياروى افراد با رؤسا يا حاكمان معمول است؛ مثلًا مىگويند:
جناب حاكم چه دستور مىفرمايند با آن كه حاكم مخاطب ايشان است. اما اينكه موسى
عليه السلام را رسول ناميد با آن كه منكر و كافر بود، اين نيز مثل سخن مشركان خطاب
به پيامبر است كه مىگفتند: «يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ
عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ»[2] اى
كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانهاى. با آن كه نزول ذكر را بر
او ايمان نداشتند.
فخر
رازى اين نظريه را پسنديده و شواهدى در تأييد آن آورده مىگويد: اين نظريه ابومسلم
اشكالى جز مخالفت با مفسّران در آن نيست، اما به تحقيق نزديكتر است.[3]
مراغى
نيز مىگويد: وقتى موسى با نكوهش و تندى از سامرى پرسيد: چه شد كه مردم را گمراه
ساختى، پاسخ داد كه قبلًا راه وى را رفته و روش او را برگزيده و آيين او را پيروى
كرده بود، اما بعداً براى او روشن شده كه بيراهه بوده و نسبتى با حق و حقيقت
نداشته است، لذا آن را پشت سر افكنده و بدانچه رأى خود بود گراييده است.[4]