اهل
كتاب از تو مىخواهند كه كتابى از آسمان [يكباره] بر آنان فرود آى. البته از موسى
بزرگتر از اين را خواستند و گفتند: خدا را آشكار به ما بنماى. پس به سزاى ظلمشان
صاعقه آنان را فرو گرفت.
دو.
قرآن خود به صراحت مىفرمايد: «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ
بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ»[2].
پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت. سپس، بعد از آن كه دلايل آشكار برايشان
آمد، گوساله را به پرستش گرفتند.
معلوم
است كه اين هفتاد نفر فقط براى رساندن پيام قوم موسى مبنى بر درخواست رؤيت خدا با
او به ميقات رفته بودند و لذا در سوره طه فرموده: «وَ ما
أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسى؟ قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِي وَ عَجِلْتُ
إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى. قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ
أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ»[3].
و
اى موسى چه چيز تو را [دور] از قوم خودت به شتاب واداشته است؟ گفت اينان در پى
منند، و من- اى پروردگارم- به سويت شتافتم تا خشنود شوى.
در
سفر خروج تورات نيز آمده است:
«و
به موسى گفت نزد خداوند بالا بيا تو و هارون و ناداب و ابيهو و هفتاد نفر از مشايخ
بنى اسرائيل و از دور سجده كنيد و موسى تنها نزديك خداوند بيايد و ايشان نزديك
نيايند و قوم همراه او بالا نيايند».[4]
سپس
به تفصيل ماجراى موسى و پروردگار و نشانههاى شريعت را كه موسى بر الواح مىنوشت
ذكر كرده است و اين چنين سخن تا چند باب (اصحاح) ادامه مىيابد.
سپس
مىگويد هارون به موسى گفت:
«و
به من گفتند براى ما خدايان بساز كه پيش روى ما بخرامند زيرا كه اين مرد موسى كه
ما را از زمين مصر بيرون آورده است نمىدانيم او را چه شده».[5]