اسم الکتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 57
زمان نزول
قرآن از آن خبر نداشته است.
«تِلْكَ
مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا
قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا»[1]
اين
از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مىكنيم. پيش از اين، نه تو آن را مىدانستى
و نه قوم تو.
يعنى
آن را بدين پايه از پيراستگى و درخشندگى نمىدانستى، بلى چهره ناپيراسته داستان و
روايتهاى نادرست آن در ميان اقوام و ملل ناآگاه از حقيقت امر، رواج داشته است.
بىترديد
نشانههاى طبيعى زمينهاى براى فرضيه جهان شمول بودن طوفان باقى نمىگذارند، آن هم
با اين ارتفاع عظيم، چنان كه دليلى ندارد كه معجزهاى اينگونه و تا اين اندازه را
لازم بدانيم. مىماند ظواهر متن و تعبيرات موجود در قرآن كه به گمان برخى دلالتى
يا اشارتى بر اين فرضيه دارد.
شيخ
محمّدعبده مىنويسد: مسأله فراگير بودن طوفان، خود موضوعى است كه اهل اديان و
صاحبنظران رشته زمينشناسى و تاريخ ملل درباره آن اختلاف نظر داشتهاند. اهل كتاب
و دانشمندان اسلامى برآنند كه طوفان، همه زمين را فراگرفت، بسيارى از اهل نظر نيز
با ايشان موافقند. استدلال اين گروه، وجود بقاياى صدفها و ماهىهاى فسيل شده بر
فراز قلل كوهها مىباشد، زيرا اين گونه اجسام جز در دريا به وجود نمىآيند،
بنابراين مشاهده آنها در قلههاى بلند، نشانگر اين است كه دست كم يك بار آب آن
قلّهها را فرا گرفته است و اين نمىشود مگر با فراگيرشدن آب در سطح كره زمين.[2]
علامه
طباطبائى مىنويسد:
«حقيقت
اين است كه ظاهر قرآن فراگيرى طوفان را مىرساند و اينكه هركه از نسل بشر در آن
زمان بوده، همگى غرق شدهاند و اين ظهور قرآن جاى انكار نيست ...» از جمله شواهدى
كه ايشان بدان استناد جسته آيهاى است كه از قول نوح مىگويد:
«بار
خدايا بر روى زمين از ايشان هيچ ديّارى باقى مگذار»[3]
و نيز اين آيه كه «لا عاصِمَ