اسم الکتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 471
خداوند براى
بيان تعامل كافران پيشگفته با آيات الهى، داستان نجات آنان را از درياى طوفانى و
متلاطم مثال مىزند: «هُوَ
الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي
الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِيحٌ
عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ
بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ
لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ. فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ يَبْغُونَ فِي
الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى
أَنْفُسِكُمْ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ إِلَيْنا مَرْجِعُكُمْ»[1]؛ او كسى است كه شما را در خشكى و دريا
مىگرداند، تا وقتى كه در كشتيها باشيد و آنها با بادى خوش، آنان را ببرند و ايشان
بدان شاد شوند. [بناگاه] بادى سخت بر آنان وَزَد و موج از هر طرف برايشان تازد و
يقين كنند كه در محاصره افتادهاند. در آن حال خدا را پاكدلانه مىخوانند كه: «اگر
ما را از اين [ورطه] برهانى، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم شد» و چون آنان را
رهانيد، ناگهان در زمين به ناحق سركشى مىكنند. اى مردم! سركشى شما فقط به زيان
خود شماست.
شما
بهره زندگى دنيا را [مىطلبيد]. سپس بازگشت شما به سوى ما خواهد بود.
همان
گونه كه ملاحظه شد، آيه با خطاب آغاز مىشود و در ادامه تبديل به غيبت مىشود تا
از اين رهگذر، توجه شنوندگان را بيشتر به خود جلب كند تا افزون بر حسّ شنوايى، از
حس بينايى نيز استفاده كنند و بدين وسيله زشتى و عاقبت چنين كارى را با تمام وجود
احساس كنند و در نهايت، اعمال ناشايست خود را تقبيح كنند و ديگر بار گرد آن
نگردند.
زمخشرى
در پاسخ پرسش از فايده اين ديگر سانى خطاب به غيبت، مىگويد:
«فايده
آن مبالغه است؛ به گونهاى كه گويا حال آنان را براى كسانى غير از خودشان وصف
مىكند تا آنان را از اين حالت، شگفتزده كند و مآلًا به انكار و تقبيح آنان نسبت
به كرده خودشان بينجامد»[2]؛ چرا كه
كار زشت و ناشايست ديگران، زشتتر در اذهان جلوه مىكند تا اينكه خود انسان مرتكب
آن شده باشد.
اين
گونه انتقالها از ويژگيهاى خطاب است نه كتاب؛ چرا كه متكلم در خطابه از حالى به
حالى و اى بسا از موضوعى به موضوعى تغيير آهنگ مىدهد و سپس طبق مقتضاى حال و
مقام، به موضوع نخست بر مىگردد. انتقال كلامى و موضوعى،