اسم الکتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 469
جلب مىكند
و در نتيجه، پديدههاى ديگرگونى كلام و شادابى، دست به دست هم مىدهند و فهم معانى
و مفاهيم قرآنى را بر خواننده و شنونده آسانتر و روانتر مىنمايند.
نكته
مهمى كه اشكالتراشان از آن غفلت كردهاند، اين است كه ساختار قرآن، خطابى
(گفتارى) است نه كتابى (نوشتارى). ساختار كتابى ويژگيهاى خود را دارد كه با
ويژگيهاى خطابى فرق دارد. به مَثَل، تنوّع، تنقّل و التفات از ويژگيهاى گفتار است؛
چه در قالب نظم باشد يا نثر. از اين رو خطيب ملزم به رعايت يكدستى كلام نيست، بلكه
مىتواند به فراخور حال و مقام، سخن خود را ديگر گونه بيان كند.
مثلًا
قرآن كريم سخنان عزيز مصر را آن گاه كه با همسرش و يوسف در حالتى ناخوشايند رو به
رو شد، اين گونه گزارش مىكند: «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ
اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ»[1]؛
اى
يوسف! از اين [پيشامد] روى بگردان و تو [اى زن] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو
از خطاكاران بودهاى. همان طور كه ملاحظه مىشود، نخست يوسف را مخاطب قرار داده،
سپس روى به همسر خويش كرده و او را توبيخ و سرزنش نموده است.
اين
دو خطاب، گرچه هر دو داراى نظم و نسق واحدند، ليكن دو رويكردند و قرآن كريم آنها
را به همان صورت اوّليه كه بر زبان عزيز مصر آمده، گزارش كردهاست و همه قرآن اين
گونه است؛ زيرا كلام خداست كه با آن با بندگانش به شيوه گفتارى سخن گفته است نه
نوشتارى؛ از اين رو پديده التفات و انتقال، فراوان در قرآن كريم به چشم مىخورد و
اين شيوه بيانى، افزون بر زيبايى، بر تازگى آن نيز افزوده است.
نمونه
ديگر آنجاست كه مىفرمايد: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ
مُبَشِّراً وَ نَذِيراً. لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ
تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا»[2]؛
[اى پيامبر] ما تو را [به سِمَت] گواه و بشارتگر و هشدار دهندهاى فرستاديم تا به
خدا و فرستادهاش ايمان آوريد و او را يارى كنيد و ارجش نهيد و [خدا] را بامدادان
و شامگاهان به پاكى بستاييد.
ملاحظه
مىشود كه خداوند در آغاز آيه، پيامبر صلى الله عليه و آله را مخاطب قرار داده
است،