اسم الکتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 459
ولى ما نه
تنها فساد نمىكنيم، بلكه اشيا را تطهير و آماده مىكنيم تا شايستگى اخذ نور تو را
داشته باشند؛ به گونهاى كه كاملًا امر تو را امتثال كنند و اين همان چيزى است كه
خداوند از همه هستى مىخواهد.
فرمانِ
هستى
«إِنَّ
مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ
لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[1]؛
در واقع، مَثَل عيسى نزد خدا همچون مَثَل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك
آفريد؛ سپس بدو گفت باش، سپس وجود يافت.
كسانى
اشكال كردهاند كه در اين آيه بايد به جاى «فيكون»، «فكان» بيايد.
آن
غير عرب در اينجا هم گستاخانه اظهار كرده كه در اين آيه معنا، فداى لفظ (آرايه
روىّ) شده است. او با وقاحت تمام ادعا مىكند كه اين ساختار در شش جاى ديگر از
قرآن تكرار شده است كه همه صحيحاند، ولى از آنجا كه ذهن و زبان پيامبر صلى الله
عليه و آله به اين تركيب انس گرفته بود، اين آيه را نيز مانند آن آيات خوانده است؛
غافل از اينكه آن موارد ششگانه، همه صحيحاند، ليكن اين مورد غلط است.[2]
امّا
بايد گفت كه اين سخنان نشان از نادانى گوينده آنهاست؛ چرا كه اين آيه بيانگر دستور
تكوينى پروردگار است، نه تكليفى، كه از سنخ گفتار است. بر اين اساس، مسيح عليه
السلام نيز كلمه الهى (حكم و اراده تكوينى خداوند) بود كه آن را به مريم عليه
السلام القا كرد.[3]
شيخ
محمّد عبده بر اين باور بود كه مىتوان مجموع گزاره «كن فيكون» را فرمان تكوينى
خداوند دانست و معناى «باش، پس وجود يافت» اين است كه همان لحظهاى كه خداوند
اراده كرد عيسى عليه السلام را بيافريند، عيسى عليه السلام خلق شد. سپس مىافزايد:
اين معنا از آيه «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ
يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ»[4] هم
بر مىآيد؛ زيرا اگر واژه «قال» در اين آيه براى بيان تكليف شرعى به