اسم الکتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 270
عقايد و
باورهاى عرب همساز و همنوا بوده و در چنين باور نادرستى با ايشان همراهى كرده
است!!
سيد
قطب مىنويسد: همين كه قرآن مىگويد سحرى عظيم بوده كافى است كه بفهميم چگونه سحرى
بوده است. براى به دست آوردن تصوير درستى از آنچه رخ داده كافى است بدانيم كه
ساحران چشم بندى كرده، دلهاى مردم را خالى كردند (و استرهبوهم).
كلمه
«استرهب» خود واژهاى است تصويرساز. آنها با صحنه سازى براى احساس وحشت در مردم
تهيه ديدند و آنها را با اكراه به اين صحنه كشاندند. در مرحله بعد كافى است به
اين تعبير صريح قرآنى كه در سوره طه مىگويد: موسى عليه السلام در دل خود ترسى
پنهان احساس كرد، توجه كنيم تا بتوانيم واقعه را آن گونه كه بوده تصور كنيم. ولى
يكباره با فرعون و دار و دستهاش با ساحران كاهن، با انبوه مردم فراوان كه در
ميدان بزرگ شهر شاهد اين سحر عظيم بودهاند روبرو هستيم: «به موسى وحى فرو
فرستاديم كه بيفكن عصاى خود را؛ پس ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد.
پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مىكردند باطل شد و در آنجا مغلوب و خوار
گرديدند».[1]
اينك
اين باطل است كه جولان مىدهد و چشمها را جادو مىكند. دلها را تهى مىسازد، و در
ذهن و ضمير بسيارى، پيروز ميدان مىنمايد كه همه چيز را زير پا نهاده وقت آن است
كه با حقيقتى استوار و آرام و مطمئن روبرو گردد تا چون توپ، باد آن خالى شود يا
چون خارپشت در گوشهاى كز كند يا چون شعله فروكش كند. و اينك اين حقيقت است؛ با
كفّهاى سنگينتر، پايههايى استوارتر و بنيادى ريشه دارتر. اين همه در پرتو تعبير
دقيق قرآن به دست مىآيد، كه حقيقت را چنين تصوير مىكند:
ثابت
و استوار و پابرجا «فَوَقَعَ الْحَقُّ» و آن ديگرى چنان نابود شد كه گويى
چيزى نبوده و نيست: «وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
باطل و باطل آفرينان مغلوب و خوار و خرد شدند و پس از آن كبر و ناز و تبختر كه
چشمها را خيره مىكرد، افسردند و فرو خفتند:
«فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ»[2]