[مريم]
به سوى [عيسى] اشاره كرد. گفتند: «چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن
بگوييم؟»
[كودك]
گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.»
از
اين آيات چنان بر مىآيد كه مريم براى عبادت و راز و نياز جايى ناآشنا و دور از
آبادى كسان خود برگزيده بود تا دور از چشم بينندگان با خداى خود خلوت كند.
در
اين اثنا فرشته پروردگار نزد او آمد تا مژده مسيح را بدو بدهد. چون باردار شد از
ترس رسوايى فاصله خويش را با آنان بيشتر كرد و در آنجا (جايگاه دور) درخت خرما و
آبى گوارا بوده. در آنجا دور از همه وضع حمل كرد. فرشته او را فرمود تا با هيچ كسى
سخن نگويد، به استناد آن كه روزه سكوت گرفته. او و فرزندش در خلوت خود با آرامش و
فراغت، دور از هياهوى مردمان مىزيستند. قرآن مىگويد: «وَ
جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِلى رَبْوَةٍ ذاتِ
قَرارٍ وَ مَعِينٍ».[1]
اما
اينكه چند سال آن دو در خلوت خود بودهاند؛ از اين آيات استفاده مىشود كه اين مدت
دو يا سه سال بوده است زيرا هنگامى كه بازگشت، كودك خود را در آغوش داشت و طبعاً
كودك دو يا سه ساله مىتواند سخن گويد و اين چيز عجيبى نيست. اما اينكه گفتند:
«چگونه با كسى كه در گهواره كودك بوده سخن گوييم» زيرا اظهار شگفتى آنها از اين
بوده كه او بدون آن كه ازدواج كرده باشد فرزند آورده، پس ناگزير او خود پاسخگو
خواهد بود نه كودكى كه ثمره باردار شدن اوست و مسؤوليّتى ندارد و نمىتواند مشكله
را حل كند؛ او كه نمىداند از چه راه به دنيا آمده پس سؤال از او معنى ندارد.
اما
وقتى با سخن استوار و متين و خردمندانه مسيح روبرو شدند فهميدند كه او