پيامبر
مستقيما تحت عنايت خداست و خداوند به او مىفرمايد: پايدار باش زيرا مورد حمايت ما
هستى و تنها خدا را ستايش كن. خداوند هنگام حمل رسالت به موسى چنين خطاب مىكند:
همان وقت كه آتش را ديدى و آمدى خوب آمدى، به جا و به وقت آمدى من تو را ساختهام
براى خودم. حضرت موسى، سى سال در دربار فرعون بود و ده سال تحت تربيت پدر زنش كه
معروف به شعيب است، قرار داشت، ولى اخيرا روشن شده كه شعيب نيست؛ زيرا زمان حضرت
شعيب خيلى جلوتر از حضرت موسى است.
خداوند
به حضرت موسى فرمود: يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ (نمل/ 9) «اى موسى، اين منم خداى عزيز حكيم.» و عصايت را بيفكن
هنگامى كه موسى به آن نگاه كرد، ديد با سرعت همچون مارى به هر سو مىدود، ترسيد و
به عقب برگشت و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد. اى موسى نترس كه رسولان در نزد من
نمىترسند؛ يعنى در اين جايگاهى كه قرار گرفتهاى، امنترين جايگاه است، ديگر هراس
نداشته باش. آرى پيامبران مستقيما در جايگاهى قرار گرفتهاند كه تحت عنايت خدا
هستند. «عزيز: الغالب على امره» يعنى آنچه بخواهد قدرت انجام آن را دارد و مانعى
سد راه او نمىشود. حكيم، يعنى حكمتانديش، تمام كارهايش وفق مصلحت و هماهنگ نظام
هستى انجام مىگيرد. اى موسى! هراس به خود راه مده. حضرت موسى به همين هشدار آرامش
يافت و هرگز در حمل و ابلاغ رسالت الهى هراسى به خود راه نداد.
حال
اين سؤال مطرح مىشود كه خوف موسى براى چه بوده است؟ پاسخ اين است كه براى ديدن
مار بوده و جنبه زمينى داشت، نه از صدايى كه شنيده و وحى شده وگرنه از جنبه آسمانى
كاملا استوار و با آرامش با خداى خود در حال گفتوگو بود؛ ولى همان هراس زمينى در
آن جايگاه امن مطلق نيز شايسته نبود. چنانكه از روايتى كه علامه طبرسى در
مجمعالبيان نقل مىكند، مىتوان اين مطلب را بدست آورد.[1]
با اين روايت معناى وحى رسالى
[1] . علامه طبرسى در اينباره مىگويد: خاطب سبحانه
نبيه صلى الله عليه و آله و سلم فقال« يا أيّها المدثر» اى المتدثر بثيابه. قال
الاوزاعى سمعت يحيى بن ابى كثير يقول سألت أباسلمه أى القرآن انزل من قبل قال« يا
أيّها المدّثر» فقلت أو« اقرأ باسم ربك» فقال سألت جابر بن عبدالله أى القرآن انزل
قبل قال« يا ايها المدثر» فقلت او« اقرأ» فقال جابر احدثكم ما حدثنا رسول الله صلى
الله عليه و آله و سلم قال جاورت بحراء شهرا فلما قصيت جوارى نزلت فاستبطنت الواد
فنوديت فنظرت امامى و خلفى و عن يمينى و شمالى فلم أر أحدا ثم نوديت فرفعت رأسى
فاذا هم على العرش فى الهوا يعنى جبرائيل فقلت دثرونى دثرونى فصَبوا على ماء فانزل
الله عزوجل« يا ايها المدثر» وفى روايه فحييت منه فرقا حتى هويت الى الارض فجئت
الى اهلى فقلت زمَلونى فنزل« يا ايها المدثر»« قم فانذر» اى ليس بك ما تخافه من
الشيطان انما انت نبى فانذر الناس و ادعهم الى التوحيد و فى هذا ما فيه ان الله
تعالى لايوحى الى رسوله إلا بالبراهين النيره و الَايات البينه الدالة على أن ما
يوحى اليه انما هو من الله تعالى فلا يحتاج الى شىء سواها ولايفزع و لايفرق.(
الطبرسى، ابى على الفضل بن الحسن، مجمعالبيان فىالتفسير القرآن، داراالمعرفه،
بيروت الطبعة الثانيه 1408 ه. 1988 م، الجزءالتاسع، ص 58- 57)