مكاسب تطبيق
مىدهد، حضرت اول آن مفهوم عام را از آيه بيرون كشيده است يعنى براى آيه يك معناى
عام در نظر گرفته و طبق اصول و ضوابطى خاص، آن را استخراج كرده و بعد آن كلى را بر
خويشتن تطبيق مىدهد، اين همان معناى جرى و تطبيق است. اين دركلام علامه و ديگران
هم هست؛ معنايش اين است كه فقيه ابتدا مفهوم عامى را كه همان پيام آيه است، از
درون آيه استنباط كرده و به ساير مصاديق تطبيق مىدهد.
در
واقع ابتدا آن مفهوم عام را از آيه استخراج و بعد بر يكى از مصاديق تطبيق مىكند؛
نه اينكه اين مصداق، خود، مدلول آن آيه باشد! مجمع تقريب از ما خواستند درباره
تأويل چيزى بنويسيم، دويست يا سيصد صفحه درباره تأويل و جزئيات آن نوشتيم.[1]
در
آنجا نظريات ديگر علما و بزرگان درباره تأويل مطرح شده است، سعى بر اين بوده است
كه بحث فراگير باشد. شيوه من اينگونه است، هيچ موضوعى را نمىنويسم، مگر آنكه هر
آنچه گذشتگان و حاضرين درباره آن چيزى نوشتهاند، ببينم و تا آنجا كه امكان
دارد، اين نظريات يا نقد بشود و يا توجيه شود و يا پذيرفته شود.
تأويل
به معناى بطن، در قرآن نيامده است، تأويل چهار معنا دارد: معناى لغوى آن «عاقبة
الامر» است، «احسن تاويلا» يعنى عاقبتش بهتر است. تأويل به معناى رؤيا، چنانكه در
سوره يوسف هشت بار تكرار شده است. يكى هم به معناى توجيه متشابه است. اين سه معنا
در قرآن آمده است؛ اما تأويل به معناى بطن و به معناى آن مفهوم عام و به معناى
پيام نهفته در درون آيه، اصطلاحى است كه امام باقر عليه السلام در تفسير كلام رسول
الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودهاند. همه اين چهار معنا با هم هماهنگ
هستند، يعنى بيگانه از هم نيستند، اما وقتى كه مصطلح شد، روى يك واحد مركب مىشود.
اين «بطنُه تأويلُه» يعنى چه؟ يعنى اين آيه را بايد ارجاع بدهيد؛ بدين معنا كه از
ظاهرش بيرون بكشيد؛ از اين قيودى كه آيه را در بر گرفته و آن را مقيد به زمان و
مكان و اشخاص كرده است رها سازيد. ارجاعش بدهيد به آن اصل، چون تأويل، رجوع به اصل
است؛ يعنى هدف غائى، آن پيام اصلى است كه آيه دنبال مىكند. بايد سعى شود كه به
آنجا برسيم. «بطنُه تأويلُه» يعنى اين آيه يك پيامى در درون خود نهفته دارد كه تو
بايد آيه را ارجاع بدهى به آن و در واقع بگويى آيه آن را مى گويد، از ظاهر خلعش
كنى.
[1] . اين مباحث در كتابى تحت عنوان« التأويل فى مختلف
المذاهب و الآراء» توسط مجمع التقريب چاپ شده است.