از طرف
ديگر، از عبارت «الأمر الذى ان كان يصلح عذرا فى الجملة، فليس من العذر المقبول
كليا» در مىيابيم كه دليل و عذر حضرت هارون عليه السلام در برخى درجات پايين
پذيرفتنى است، اما در درجات بالاتر غيرمقبول بوده است. بهعبارت ديگر، اين عذر به
يك اعتبار پذيرفتنى و به اعتبارى ديگر ناپذيرفتنى بود. با اين توضيح كه همانطورى
كه قبلا اشاره شد، انبياء طبق مبانى زمينى حق هيچ گونه سستى ندارند، اما طبق مبانى
الهى امكان سستى هست، ولى منافاتى با عصمت ندارد، چراكه عصمت تنها در دستگاه زمينى
مطرح است؛ اما در دستگاه الهى همين سستىهاست كه باعث رتبهبندى انبياء مىگردد.
پس مىتوان گفت عذر حضرت هارون عليه السلام به اعتبار زمينى پذيرفتنى است و هيچ
سستىاى از ايشان سر نزده است؛ اما به اعتبار الهى غيرمقبول و درجاتى از سستى براى
ايشان ثابت مىشود. اگر سؤال شود چرا با اينكه اين محاكمه الهى بود، در ملا عام
انجام شد؟ در جواب مىگوئيم، اين كار فوايدى در برداشت مانند اينكه براى همه روشن
شود كه والى هميشه مسؤول است يا براى بيدار كردن بنىاسرائيل و يا توجيهات ديگرى.
اما
با وجود اين، همانطورى كه قبلا اشاره شد، اين توجيه از يك جهت داراى ابهام است و
آن اينكه براى اثبات سستى حضرت هارون عليه السلام در دستگاه الهى دليل محكمى در
دست نيست. از اينرو جا داشت، «التمهيد» به اين مطلب بيشتر مىپرداخت و ابهاماتى
از اين نوع را به نحوى (هر چند با ارائه توضيح در پاورقى) برطرف مىكرد.
جمعبندى
و نتيجهگيرى
در
اين نوشتار، به دنبال بررسى تحليل مرحوم آيتالله معرفت درباره يكى از چالشىترين
مسائل مطرح شده در قرآن كريم، يعنى برخورد تند حضرت موسى عليه السلام با حضرت
هارون عليه السلام بوديم. از اين رو، بعد از نقل ديدگاه ايشان، نكات كليدى آن را
استخراج و به بررسى آن پرداختيم. مهمترين نكات تحليل ايشان بهطور خلاصه به اين
شرح است: 1. طبيعى قلمداد كردن غضب حضرت موسى عليه السلام با توجه به زمان وقوع
حادثه و شخصيت حضرت موسى عليه السلام، 2. اقدامات آن حضرت بعد از بازگشت از طور در
راستاى مجازات بنىاسرائيل بود، 3. اگر آن حضرت ابتدا ملامت خود را متوجه برادر
خود مىكند، براى اين است كه شأن هر زمامدارى اين است كه اگر در حيطه رهبرى خود
نارسائى را ديد، از مسؤولى كه براى آن كار مشخص كرده است سؤال مىكند و در صورت
اثبات