طى مسير،
كنار قبر رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مىايستند و همان جملات حضرت هارون
عليه السلام را تكرار مىكنند:
قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا
تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (اعراف/ 150)؛ فرزند مادرم! اين گروه، مرا در
فشار گذاردند و ناتوان كردند و نزديك بود مرا بكشند.» (كلينى، 1365، ج 8، ص 33؛
مفيد، 1413، صص 275- 274) استناد امام على عليه السلام به جملات حضرتهارون عليه
السلام در حقيقت تقرير عمل ايشان است. اگر حضرت هارون عليه السلام در انجام وظيفه
خود سستى به خرج داده بود، اين استناد امر پسنديدهاى نبود؛ زيرا در اينگونه
موارد انسان، كسى را به عنوان الگو معرفى مىكند كه در آن زمينه به نحو كامل وظيفه
خود را انجام داده است، ولى ديگران به سخنان وى توجهى نكردهاند.
6.
شيخ صدوق با سندى از پدر على بن سالم نقل مىكند كه وى از امام صادق عليه السلام
سؤال كرد: چرا موسى سر و ريش برادر خود را گرفت و سر وى را به طرف خود مىكشيد.
درحالى كه هارون در گوسالهپرست شدن بنىاسرائيل هيچ گناهى نداشت؟» امام در جواب
فرمودند: «موسى اين كار را با هارون انجام داد، زيرا در هنگام گوسالهپرست شدن بنى
اسرائيل آنها را ترك نكرد و به موسى ملحق نشد [زيرا] وقتى از آنها جدا مىشد،
عذاب بر آنان فرود مىآمد.» (صدوق، 1988، ج 1، ص 87)
اين
روايت از دو جهت بر برائت حضرت هارون دلالت دارد:
الف
در اين روايت، به دنبال سؤال، امام، بدون هيچ اصلاحى نسبت به اصل سؤال، جواب آن را
مىدهد. اگر در اين جريان كوتاهى از جانب حضرت هارون عليه السلام رخ داده بود،
امام، قطعا اين سؤال را تصحيح مىكرد. اين تقرير امام نشان مىدهد كه در اين امر
كوتاهى رخ نداده است.
ب
در جوابى كه از جانب امام ارائه مى شود، هيچ اشارهاى به كوتاهى و سستى حضرت در
امر هدايت مردم نشده است.
7.
براى تقرير اين جواب مىتوان به مقدمات زير تمسك كرد:
-
حضرت هارون عليه السلام يكى از انبياء الهى است كه خداوند وى را به عنوان وزير و
ياور حضرتموسى عليه السلام مبعوث مىكند. (مريم/ 53؛ قصص/ 35)
-
هدف از بعثت انبياء، دعوت و هدايت مردم به سوى معرفتالهى و يكتاپرستى است.