بهترين روش
تفسيرى آن است كه در تفسير آيه به آيه ديگرى كه شباهت سياقى دارد مستند شود.
(همان، ص 75)
ايشان
مىافزايند: برخى بر اين عقيدهاند كه كلام خداوند به خاطر ويژگىهاى خاصى كه
دارد، نمىتواند از حجيت سياقى بهرهگيرد، چراكه گوينده مىتواند به كلامش آنچه را
از قرائن كه مىخواهد اضافه كند، البته تا زمانى كه در حال سخن گفتن است؛ اما اگر
سخن گفتن او به اتمام رسيد و از سخن گفتن باز ايستاد، دلالت سخن او تام و محصّل
شده و ظهور كلامش منعقد مىگردد. در اينصورت نمىتواند سخنى بگويد كه خلاف گفته
اولى خويش باشد و اين مطلبى است كه در عرف و سيره عقلاء پذيرفته شده است و از آنجا
كه قرآن اجزائى به هم پيوسته نيست، بلكه داراى تفرق و گسستگى است و در مناسبتها و
شرايط مختلف نازل شده است، چگونه مىتوان به سياق آن تمسك كرد؟ بله مىتوان به
سياق برخى آيهها و يا آيات تمسك كرد، ولى سياق كل قرآن و يا سياق سوره قابل پذيرش
نيست، مگر سورههايى كه داراى نزول واحد باشد. (معرفت، پيشين، ج 1، ص 72)
نقد
و بررسى
در
پاسخ به اشكال فوق مىتوان گفت كه كلام خداوند داراى دو ويژگى است كه تمسك به ظهور
سياقى را امكانپذير مىنمايد:
1-
كلام خداوند خود داراى اسلوب خاصى است و از هر اسلوبى مىتوان به نحوه دلالتهايش
پى برد.
2-
سورهها خود داراى وحدت موضوعى هستند، به گونهاى كه مىتوان وحدت سياق را در
آنها مشاهده كرد.
آيتالله
معرفت معتقد است كه:
الف-
هرگاه شيوه و سياق سخن گفتن گوينده و يا نويسندهاى را به صورت يقينى به دست
آورديم و دريافتيم كه داراى اسلوب و سياق خاصى در سخن گفتن است، مىتوان براى فهم
گفتار و نوشتارش بر اسلوب و شيوه او تكيه كرد ... (همان، ص 72)
ب-
قرآن مجموعهاى به هم پيوسته است كه در نظم و نسقى خاص انسجام يافته است، به
گونهاى كه پراكندگى و اختلاف در آن راه ندارد. ابتدا، انتها و وسط آن بر شيوهاى
واحد تكيه دارد و در عين تنوع در مطالب و مقاصد، داراى سياقى واحد است. (همان، ص
73) از