آيتالله
معرفت بحث در سه محور ارائه مىشود نخست، رابطه «الواضح» با تفسير كلبى، براى
ارزيابى سخن مؤلف «الواضح» كه اين رابطه را اجمال و تفصيل ناميده است، دوم، رابطه
الواضح با آموزههاى تفسيرى ابنعباس است و سومين موضوع محتوا و ارزش اين تفسير
است كه برخى از جمله آيتالله معرفت دو مورد اخير را انكار كردهاند.
رابطه
الواضح با تفسير كلبى: رابطه اجمال و تفصيل
تفسير
كلبى يكى از مفصلترين تفاسير كهن است كه مرجع آن ابنعباس است. ثعلبى سه طريق
براى اين تفسير برشمرده است (غولد فيلد، 1984، ص 25- 23) كه يكى از آنها سند
ابتداى الواضح، يعنى طريق يوسف بن بلال از محمد بن مروان از كلبى از ابى صالح از
ابنعباس است. بررسى رابطه «الواضح» با تفسير كلبى از ابنعباس، همچنين پيوند آن
با آموزههاى تفسيرى ابنعباس به طرق ديگر غير از كلبى، بدين سبب اهميت دارد كه
انديشمندان مسلمان عموماً در اعتبار اين رابطه تشكيك كردهاند.
گويا
نخستين بار، ذهبى در «التفسير و المفسرون»، صرفاً با اشاره به اينكه سيوطى بخش
انتهايى سلسله سند اين تفسير، تفسير به ابنعباس را، بىاعتبار دانسته است.[1]
(ذهبى، 1989، ج 1، 82- 81) ظاهراً اين سخن مبناى داورى همه انديشوران مسلمان پس از
او قرار گرفته است.
آيتالله
معرفت بهرغم اينكه در معرفى طرق مختلف تفسير ابنعباس، اين طريق را بنا به قول
ارجح صحيح مىداند، (معرفت، 1429، ج 1، ص 248) به هنگام داورى درباره اين تفسير كه
با عنوان «تنويرالمقباس» از آن ياد مىكند، ابتدا به سخن سيوطى استناد مىكند، سپس
ضمن مجهول خواندن برخى از رجال سند و گردآورنده تفسير، ارتباط اين تفسير با ابنعباس
را به لحاظ محتوا هم غيرقابل قبول مىداند. ايشان با اشاره به اينكه اين تفسير
همطراز با تفسير كلبى يا محمد بن مروان (سدى صغير) نيست، مىنويسد: «تفاسير منقول
از ابنعباس كه در تفسير طبرى و غيره از طريق اين دو آمده است، هيچ شباهتى با
محتواى اين تفسير ساده و كم محتوا ندارد.» (همان، 256)
[1] . ذهبى، محمدحسين، التفسير و المفسرون، مكتبة وهبة،
قاهره، 1409/ 1989