عدم آشنايى
عرب به فنون خط و روشهاى كتابت در آن زمان بوده است، بهطورى كه جز تعداد كمى از
آنان نوشتن و كتابت نمىدانستهاند و خطى كه عده معدودى بدان مىنوشتهاند، خطى
ابتدايى و در حد بسيار پايين و اوليه بوده است كه آثار باقى مانده از صدر اول گواه
اين مدعاست. (ابن خلدون، بى تا صص 438- 419)
علاوهبر
اين كسانى كه عثمان براى كتابت مصحف انتخاب كرده بود، افرادى بىاطلاع نسبت به
اسلوب كتابت بودند. پس از تكميل نسخههاى مصاحف، مصحفى را نزد عثمان بردند، وى آن
را مورد توجه قرار داد و گفت: چه نيكو و زيبا تهيه كردهايد. آنگاه عثمان غلطى را
در آن مشاهده كرد كه هر عربى به زبان خود مىتوانست آن را به نحو صحيح تلفظ كند.
وى گفت: اگر املا كننده از قبيله هذيل و نويسنده از قيبله ثقيف بود، چنين غلطى در
آن پيدا نمىشد. بههرحال سهلانگارى مسؤولان آن زمان نسبت به اغلاط و تناقضات در
مصحف، مشكلات دايمى براى امت اسلامى ايجاد كرد. البته علت عدم تصحيح اين غلطها آن
بوده كه در زمانهاى بعد دشمنان به عنوان تصحيح قرآن و اصلاح غلطهاى آن، قرآن را
دستخوش تحريف نكنند و كتاب خدا بازيچه دست مغرضان و هواپرستان قرار نگيرد.
حضرت
على عليه السلام در اينباره فرموده است:
«إنّ
القرآن لايهاج اليوم ولا يحوّل.»
(الطوسى،
1390، ج 9، ص 495) اما اين خطاهاى املايى خللى در اساس كرامت قرآن ايجاد نكرد،
زيرا:
اولًا،
واقع قرآن آن است كه خوانده مىشود، نه آنچه نوشته مىشود. كتابت قرآن به هر
اسلوبى باشد، مادام كه قرائت صحيح و درست به نحوى كه در زمان پيامبر و صحابه او
متداول بوده باقى باشد، موجب هيچ ضرر و زيانى نخواهد شد. ترديدى نيست كه مسلمانان
از صدر اول تا امروز نص قرآن را به طور صحيح حفظ كردهاند.
ثانياً،
تخطئه كتابت قرآن ايرادى به نويسندگان اوليه از نظر جهل و يا سهلانگارى آنهاست و
ايرادى به خود كتابت نيست كه لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ
بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ
(فصلت/ 3)
ثالثاً،
غلطهاى املايى در مصحف همچنين باقى بود و تغيير داده نشد و مسلمانان براى اثبات
سلامت كتاب خود و عدم تحريف آن و كوتاه بودن دست هرگونه دخالت از دامان رفيعش در
طى قرنها، به عدم تغيير اين اغلاط استناد مىكردند.