تحريف را
نشان داد و دلائل قائلان به تحريف را بررسى كرد و به صد زبان و صد برهان كوشيد،
پيرايه عقيده به تحريف قرآن را از دامان تشيع بزدايد. از نظر او تحريف به كاستى
هرگز به قرآن راه نيافته است. از عقل و نقل و تاريخ براى اين ادعا دليل و شاهد
آورد و اتهام را رد كرد. نظر دانشمندان بارز مذهب را گرد آورد و اتهام را به سوى
مقابل برگرداند و نشان داد، اين ديگرانند كه به تحريف قرآن قائل و تا امروز هم در
فقه و احكام به آرائى پايبندند كه مستلزم باور به تحريف است. روايات موجود در كتب
روايى موهم اين شبهه را نيز با دستهبندى خاص چنان سر و سامان داد كه دليلى بر اين
شبهه نباشد. (معرفت، 1413 ق، ج 1، ص 27- 7)
برخلاف
حساسيتى كه به مضبوط بودن قرائت قرآن و راه نيافتن خطا و تحريف به آن، نشان داد،
در مورد نگارش قرآن- به خاطر غير وحيانى و بشرى بودن و فراهم آمدن توسط افرادى نو
سواد و خطى نپخته- به حدود هفت هزار خطا اقرار كرد و خود، شمار فراوانى از موارد
آن را گرد آورد و دليل عدم اصلاح آن تاكنون را چنين تحليل كرد كه چون معصومان
عليهم السلام و در رأس آنها اميرمؤمنان عليه السلام به حفظ مصحف موجود چنان كه
هست توصيه كردهاند، نبايد تغييرى در آن داد، چون آن بزرگواران خواستهاند راه
اعمال اغراض و سليقهها و ايجاد تغييرات ديگر را در قرآن ببندند.
به
تفسير و تاريخ آن و شيوههاى مفسران مختلف نگاهى گسترده و ژرف نمود و به ويژه در
بحث حجيت ظواهر قرآن از ديدگاه اخباريان بيانى خاص عرضه نمود كه اتهام لُغَز
پندارى متن وحيانى را از دامان دانشمندان مذهب سترد و خود، حجيت ظواهر كتاب را به
بيانى شيوا اثبات و براى آن از سنت، نمونههايى دقيق عرضه كرد. (همان، ج 1، صص 96-
84)
وى
نپذيرفت كه اگر تفسير و بيانى از معصومين عليهم السلام در خصوص آيهاى موجود
نباشد، تفسير آن- به خاطر تفسير به رأى بودن- ناروا باشد و با جدا كردن حساب تفسير
به رأى مذموم از غير آن نشان داد كه آنچه در روايات به عنوان تفسير به رأى مورد
نكوهش است، تفسير به رأى به يكى از دو صورت است: يكى اينكه مفسر با يك رأى به
سراغ قرآن برود و قرآن را بر اساس آن رأى، برداشت يا به عبارت ديگر ايده خود را به
قرآن تحميل كند؛ ديگر آنكه شخص بدون داشتن شرائط و امكانات از علوم و فنونى كه
مفسر به آن نيازمند است به برداشت، از قرآن اقدام نمايد. (همان، ص 83- 60)